تدبر در قرآن، نَمی از دریا-7(غربال خدا قسمت اول)

خداوند در آیاتی از سوره یاسین به داستان مردم یک شهر اشاره می کند. این شهر که طبق احادیث انطاکیه نام دارد در کشور ترکیه امروزی و در ساحل مدیترانه واقع است. قرآن به طور خلاصه از آیه ۱۳ تا آیه ۳۰ سوره یس داستانی را که در این شهر رخ داده است روایت می کند.

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ(یس13)

برای این مردم حال آن قریه (انطاکیه) را مَثَل زن که رسولان حق برای هدایت آنها آمدند.

إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ(یس14)

که نخست دو تن از رسولان را فرستادیم و چون تکذیب کردند باز رسول سومی برای مدد و نصرت مأمور کردیم، و همه گفتند: ما (از جانب خدا) به رسالت برای هدایت شما آمده‌ایم.

سه پیامبر فقط برای یک شهر! در ادامه آیات اشاره‌ای به مکالمات بین این پیامبران و مردم آن شهر شده است. مردم آنها را دروغگو می شمارند. می گویند شما آدم هایی مثل ما هستید و خداوند هیچ پیامی نفرستاده است. پیامبران نیز بر دعوت خود اصرار می‌کنند و در نهایت پس از مدتی کار به جایی می رسد که آن ها را تهدید به سنگ باران و شکنجه می کنند. در این هنگامه مردی از دورترین نقطه شهر شتابان و دوان دوان خودش را جمعیت و پیامبران می رساند. با صدای بلند مردم شهرش را به پیروی از پیامبران فرا می خواند:

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ(یس20)

و مردی شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید گفت: ای قوم من، این رسولان خدا را پیروی کنید.

اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ(یس21)

از آنان که هیچ اجر و مزد رسالتی از شما نمی‌خواهند و خود (به راه حق) هدایت یافته‌اند پیروی کنید.

وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(یس22)

و چرا باید من خدای آفریننده خود را نپرستم در صورتی که بازگشت شما (و همه خلایق) به سوی اوست.

...

در نهایت با صدای بلند ندا می دهد:

إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ(یس25)

پس، از من (ای رسولان) بشنوید (و گواه باشید) که به خدای (فرستنده) شما ایمان آوردم.

این فرد که طبق روایات نجاری به نام حبیب است. در آن فضای ملتهب که مردم آن پیامبران را تهدید به شکنجه و سنگ باران می کردند شجاعانه ایمانش را اعلام کرد و مردم خشمگین او را به قتل رساندند. حال خداوند پرده دیگری از زندگی او را به ما نشان می دهد. به این مرد مومن و شجاع که اکنون در راه خدا شهید شده است در جلوی دروازه بهشت گفته می شود، "اکنون وارد شو". حدس میزنید چه پاسخی می دهد؟

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ(یس26)

(و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیا داخل بهشت شو، گفت: ای کاش قوم من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند.

دم دروازه بهشت برای آن قوم ستمکار که او را به قتل رسانده بودند دلسوزی می کند!!!

اما مردم آن شهر به آن پیامبران ایمان نیاوردند و توسط خداوند عذاب شدند:

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ(یس28)

و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم و هیچ این کار (با ملتی) نکرده‌ایم (و نخواهیم کرد).

إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ(یس29)

نبود عقوبتشان جز یک صیحه عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند.

در نگاه محاسبات دنیوی پیامبران در ماموریت شان شکست خوردند یک شهر به آنها ایمان نیاورده بود. به این نگاه دنیوی در مکالمه شیطان با خداوند توجه کنید:

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ(اعراف17)

آن گاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در می‌آیم، و بیشتر آنان را شکرگزار نعمتت نخواهی یافت.

او بیشتر بودن ناسپاسان را به رخ خداوند می کشد.اما محاسبات خداوند دنیوی نیست. غربال خداوند در شهر انطاکیه جواهری مثل حبیب نجار را جدا می کند. هدایت و نجات فقط یک انسان آنقدر ارزش داشت که خداوند سه پیامبر به انطاکیه بفرستد.