یلدام،عاشق لطافت شکوفه های گیلاس و نرمی کاهی کتاب و زیبایی مسحور کننده ی ابر ها☁️یه آدم معمولی که در تکاپوی بهتر شدنه✨
حبس ابد در آغوشِ مأمور
تو اینستا یه آقایی هست که از دوست دختراش که شغل های مختلفی دارن میگه، احتمالا دوست دخترای خیالیش چون با شغلشون شوخی میکنه!
از نوشته هاش خیلی خوشم میاد خاص و صمیمی مینویسه، نمونه ای از نوشته هاش :

منم تصمیم گرفتم به سبک اون بنویسم، خیالی و اگه شد بامزه. ولی چون دوست پسر در شأن من نیست قباحت داره کراهت داره(😔) از واژه ی نومزد براش استفاده کردم😁واقعاً به ذهنم نرسید شغل پسره چی باشه بعد یادم اومد از پلیسا خوشم میاد پس رفتم سراغش(؛
این متن به کمک هوش مصنوعی و تخیل نوشته شده :
یه نامزد داشتم پلیس بود...
رابطه باهاش حس عجیبی داشت مثل یه بازجویی طولانی مدت بود!
اولین بار تو یه کافه قرار گذاشتیم اون زودتر رسیده بود و داشت میز رو بررسی میکرد: «موقعیت مناسبه. دید ۳۶۰ درجه، نزدیک در خروجی، و دوربین امنیتی دقیقاً پشت سرمونه.»
بعد به منی که دیر رسیده بودم گفت : «طبق ماده ۴ قانون روابط، تأخیرت ۵ دقیقه و ۴۳ ثانیهست. مجازات: یه بوسهٔ جبرانی یا ۲۴ ساعت قهر انفرادی.» (منم قهر رو انتخاب کردم)
مثل خودم همیشه دفترچه باهاش بود، ولی کاربرد دفتر اون فرق میکرد مثلاً وقتی میگفتم دوستش دارم، سریع مینوشت : «اظهاراتت ثبت شد. لطفاً امضا کن»

یبار وقتی از سر کار خسته برگشتم و گفتم: «امروز خیلی فشار کاری داشتم.»
فوری دفترچهاش رو درآورد: «لطفاً دقیقتر توضیح بده، ساعت شروع و پایان کار؟ تعداد همکاران حاضر؟ آیا مدرکی دال بر ادعات وجود داره؟»
با چشمک بهش گفتم : «بابا دارم از دل تنگیم میگم!»
با ابروی بالاانداخته جواب داد : «احساسات بدون سند ارزش قانونی نداره.»
یه روز خسته از بی توجهی های مکررش، گفتم: «فکر کنم داریم از هم دور میشیم...»
با خونسردی جواب داد: «نه عزیزم، فقط تو داری وارد محدوده غیرقانونی میشی. لطفاً به محدوده مجاز رابطه برگرد».

ولی این عجیب ترینش نبود چون یبار وسط یه دعوای ساده، یهو از جیبش دستبند در آورد:
«به اتهام اخلال در نظم عاطفی، شما رو بازداشت میکنم. بهتره سکوت کنی... چون هر چیزی که بگی ممکنه علیه خودت استفاده بشه»
جیغ زدم : «بسه دیگه! این چه رفتاریه؟»
جواب داد: «مواظب باش، مقاومت در برابر دستور پلیس جرم مستقل محسوب میشه.»
آخرشم یه روز صبح بیدار شدم دیدم و یه نامه رسمی گذاشته رو میز: «با احترام، به استحضار میرساند پرونده رابطه شما به دلیل تخلفات مکرر بسته شد.
اتهامات:
۱- سرقت قلب اینجانب
۲- ایجاد اغتشاش عاطفی
۳- مقاومت در برابر بازرسیهای معمول
پرونده ۱۲۴۸ بسته شد. مظنون به روابط عاطفی غیرمجاز آزاد شد.»
فکر کردم میخواد دیگه با هم نباشیم، ولی در واقع میخواست هر چه زودتر ازدواج کنیم جلوی حکم نوشته بود : محکومیت به حبس ابد در آغوش اینجانب(؛

...
پ.ن ۱: تا حالا عاشق یه شخصیت خیالی که خودم ساختم نشده بودم ولی اونم اتفاق افتاد😂😭
پ.ن ۲: از این بازی خوشم اومد و به ترتیب نامزد های : کارگردان، داور و فروشنده هم ساختم که در پارت بعدی ازشون رونمایی میکنم😁
پ.ن ۳ : نظرتونه تبدیلش کنیم به چالش؟ شما هم با شغل مورد علاقه اتون شوخی کنید یا بگین از چه شغلی خوشتون میاد من بنویسمش.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به کوچولویی که دیگه نیستم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
زیبای دلشنین :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به حدیث ۲۰ ساله!