گاهی نوشتن تنها راهیه که میتونم با احساساتم صادق باشم و بفهمم چه حسی دارم
در کف شیر نر خونخواره ای/ غیر تسلیم و رضا کو چاره ای
درد اجباریست، رنج کشیدن اختیاریست.
دردهایی در زندگی هست که فقط باید اون ها رو پذیرفت چون هرگونه تلاش برای رفع اون درد منجر به رنج کشیدن میشه.
وقتی پارتنرم ترکم کرد از هر روشی برای برگردوندن دوباره اش استفاده کردم و این موضوع هر روز باعث رنجش بیشتر من میشد. هر دفعه به سمتش میرفتم بیشتر قلبم میشکست و وضعیت روحیم بدتر میشد. پروفایلش رو مرتب چک میکردم به این امید که نشونه ای از دلتنگی و ناراحتی در اون ببینم ولی چیزی به جز رابطه خوبش با دوست دختر جدیدش ندیدم و آسیب بیشتری دیدم.
یک روز خودم رو سفت بغل کردم و به خودم گفتم دست از تلاش بردار دختر، به اندازه کافی اذیت شدی، خودت دیگه به خودت آسیب نزن. واقعیت رو بپذیر. بپذیر که اون آدم ترکت کرد. بپذیر آدمی که دوستت داشت دیگه هرگز نخواهد بود. اگه خواستی میتونی برای مرگ اون آدم گریه کنی ولی دیگه حق نداری کوچکترین خبری ازین آدم بگیری. شماره تلفنش رو پاک کن و هر اتفاقی هم که در زندگیت افتاد، هرچقدر هم که دلتنگ شدی یا احساس تنهایی کردی، حق نداری به سمت این آدم بری. به تنها دوست مشترکمون گفتم دیگه هرگز هیچ خبری از اون به من نده و الان که بعد از چند هفته حتی یک بار هم پروفایلش رو چک نکردم احساس بهتری دارم.
من با دردم رو به رو شدم و اجازه ندادم بیشتر رنج بکشم. فکر میکنم در مورد خیلی از مسائل و مشکلات زندگی هم باید با همین رویکرد پیش برم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
عجیب و غریب ها! (چالش هفته بیستم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
به کوچولویی که دیگه نیستم!?
مطلبی دیگر از این انتشارات
برسد به دست یگانۀ چهلساله