عمدا دارم به بطالت میگذرانم، عمدا، عمدا.
رازی همهگیر به نام پریود
با یه کیسه سیاه از مغازه اومد بیرون. مدام به دور و ورش نگاه میکرد که ببینه توجه کسی به کیسه توی دستش جلب شده یا نه؟
مغازه نزدیک خونهاش بود، سریع دم آپارتمانش رسید. بدو بدو رفت توی ساختمون. توی راهرو به همسایهاش برخورد. کیسه رو پشت سرش برد و با همونطور که شالشو صاف میکرد گفت:
سلام آقای فلانی، خوب هستین؟ مادر خوبن؟ سلام برسونید خدمتشون، خداحافظ...
بعد از ترس اینکه تو آسانسور باز کسی رو ببینه از پلهها بالا رفت و دم در واحدش، توی طبقه سوم رسید. تازه باید مرحله جدیدی رو پشتسر میگذاشت، گذشتن از سالن خونه و رسیدن به اتاقش. همونطور که کیسه سیاه رو تو کیفش میچپوند، کلید انداخت توی در و وارد خونه شد.
- سلام داداش! کی اومدی؟برم لباسامو عوض کنم ناهار بخوریم.
خزید توی اتاقش. در رو بست. آروم کیسه رو بیرون کشید و دونه دونه بطریهای آب معدنی رو از توی کیسه بیرون آورد. بعد اونها رو پشت تختش قایم کرد، و از یکی از بطریها یکم آبخورد.
این کار رو مادرش یادش داده بود، اینکه بطریهای آب رو پشت تختش بچینه. آخه اگه برادرش یا پدرش میفهمیدن که اون گاهی تشنه میشه شرمش میشد، بیآبرو میشد!
از بچگی یاد گرفته بود که اگه تشنهاش شد، نباید به کسی بگه و باید طوری تظاهر کنه که همهچیز عادیه، آخه احساس تشنگی عادی نبود!
عجیب بود نه؟ (اگر به نظرتون عجیب نبود، بهتره با روانپزشکتون دیداری تازه کنید)
این داستان، مثال خریدن نوار بهداشتی توسط یه خانمه، فقط باید یهسری کلمات رو عوض کنید.
اما این تازه بخش کوچیکی از منطقهای سرسام آورد جامعهست.
اکثر خانمها، به عنوان مادران، گاها اطلاعات غلط و راه و روش اشتباهی از پریود به فرزندانشون ارائه دادن؛ مثل این موضوع که نباید از پریود حرف بزنیم، شاید مشکل از همینجا شروع شده...
وقتی که کلاس چهارم بودم، فقط یه چیزایی راجعبه پریود شنیده بودم. دقیق نمیدونستم چیه، فقط فکر میکردم نباید دربارش خیلی حرف بزنم.
کلاس ششم، با همهی نادونیم تعجب کردم. از اینکه معلم قرآن مدرسمون گفته بود حتی اگه در دوران "سیکل ماهانه" (چه اسم مزخرفی!) هم هستید، باید تظاهر به نماز خوندن و روزه گرفتن بکنید تا کسی متوجه نشه، چون اگه متوجه بشن با خودشون میگن حتما این دختر مرز نداره، حریم نداره ، پس ما هم میتونیم هر جور میخوایم باهاش رفتار کنیم.
هنوز حرفها و لحن اون زن رو یادم نمیره، و سکوتی که توی نمازخونه مدرسه حکمفرما بود، منی که هنگ کرده بودم، و اون شخص که همچنان داشت با حالتی حق به جانب، مسائل کاملا جدا رو به هم ربط میداد.
کلاس هفتم، زمزمههای جدیدی به گوشم رسید؛ حرفهای خواهر بزرگترم که دائم با مامانم بحث میکرد: چه اشکالی داره؟ مگه پریود چیز غیر طبیعیه؟
کمکم داشتم اصل قضیه رو میفهمیدم و با حرفای خواهرم قانع میشدم.
کلاس هشتم وقتی خودم پریود رو تجربه کردم، بیشتر از هر وقت دیگهای سعی کردم دیگران رو قانع کنم که پریود یه چیز طبیعیه، نه یه تابو عجیب و غریب.
وقتی اولین بار با بعضی از دوستام راجعبه پریود صحبت کردم، حقیقت اینکه دخترامون چقدر از شکستن تابوی پریود به دورن بدجور خورد تو صورتم.
درسته که نسبت به قبل، وضعیت بهتری در فیلد آگاهسازی و تابو شکنی پريود داریم؛ اما همچنان از جوامع پیشرفته خیلی عقبیم.
همین که هنوز افرادی هستن که وقتی درباره پريود صحبت میشه، با الفاظی مثل "خجالت بکش"، "قدیما که اینجوری نبود، شرم و حیا بود" و ... سعی میکنن بحث رو به بیراهه بکشونن، بیانگر عقبماندگی افکار افراد جامع در زمینه پریوده.
دقیقا طوری که هرچی بقیه تلاش میکنن که تابو پریود رو بشکنن یه عده با باند و چسب پیداشون میشه تا دوباره این تابو رو مثل روز اولش سفت و سخت بسازن.
توی چند سال گذشته (که خیلی هم گذشته نیست)، زنان و دختران ما جسارت و جرات بیشتری پیدا کردن که راجعبه مسائلی مثل پریود حرف بزنن، اما این کافی نیست. برای اینکه این آگاه سازی گسترده بشه و به سطح قابل قبولی برسه، تعداد بیشتری از زنان و مردان آگاه نیازه؛ و لازمه که هر شخص در نوع خودش سعی کنه درمورد پریود با خانواده، دوستان و همکلاسیها یا همکاران خودش صحبت کنه و بهشون آگاهی بده، کاری که الان ما سعی در انجامش داریم.
پ.ن: خواهشا هم انقدر اسمهای مندرآوردی و مزخرف برای پریود انتخاب نکنید. پریود خودش اسم داره و نیاز نیست خلاقیت به خرج بدید و تابو ها رو محکمتر کنید.
پ.ن۲: این هم جالب توجه هست که سوئد محصولات مربوط به دوران پریود مثل نوار بهداشتی و تامپون و ... رو رایگان کرده، اما محصولات ما داره محدودتر میشه.
پ.ن۳: خوشحال میشم تجربیاتتون رو در این زمینه کامنت کنید D:
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاید بتونم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
قهرمان | hero
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش سی روزه؛ روز دوم... (با تأخیر)