(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
سال سال این چند سال، امسال پارسال پیارسال، هر سال میگیم دریغ از پارسال! ۱۴۰۲
یکسال دیگر گذشت، با همه ی خوبی ها و بدی هایش، با همه ی تلخی ها و شیرینی هایش.
بی انصافی است اگر بگوییم تمامش مطلقا غیر قابل تحمل یا تماما نیکو بوده است، حتی اگر واقعا اینطور باشد!
امسال برای روز مولودم، برخلاف رسم هرسالم پس از ویرگولیزه شدن، مطلبی منتشر نکردم، یعنی نوشتم، اما در دفتر و نه در اینجا، به گمانم برخی صحبتها، برخی حرفها، برخی سخنها در دل بماند جایش بهتر و به مراتب ایمن تر است.
نه اینکه بحث عدم همدلی و اعتماد باشد، نه، بحث سر ناگفته های دلی است.
چنانکه خواستم امسال نیز به سان سال گذشته، دورهم جمع شویم تا از یک به یک تان برای بودن ها، برای نبودن های بجا، برای بحث ها، جدل ها، نقد ها، اشک ذوق ها، گریه ها، لبخند های ملیح، قهقهه های بی انتها، کامنت ها، لایک ها، فالو ها، آنفالو ها، بلاک ها، سیو ها، نام بردن ها، لطف ها، کم لطفی ها، قضاوت ها، مهر ها، محبت ها، خوشحال کردن ها، رنجاندن ها، سر به سر گذاشتن ها، تعریف ها، کنایه ها، هدیه ها، دوستی ها، مکالمه ها، بررسی ها، نوشتن ها، خواندن ها، ننوشتن ها، نخواندن ها، همکاری، همراهی، توجه، انتشارات، نقل قول ها، تبادل افکار، نظارت، سختگیری، سهل گیری، حس خوب، حس بد، ترس، تحمل، دلهره، عشق، تنفر، لذت، و هرچه که بوده و نبوده، تشکر کنم و خدا را شاکر باشم.
تمام آنچه گذشت، آدمی را از من ساخت که اکنون هستم.
با تمام فراز و نشیب، با تمام آشفتگی های درونی گاه و بی گاهم ، با تمام نقض های داشته و نداشته اش، دوستش دارم.
و بخش عمده ای از شخصیت فعلیم را مدیون بودن و یافتن ویرگول با دنیای آدمهای پشت گوشی اش میدانم. یعنی شماها، شمایی که داری مرا میخوانی، نمیدانم کیستی، در واقع میدانم کیستی، اما نمیدانم.
من از تو نه لمس دستانت را داشته ام نه تماس چشمی، من از تو نه صدایی شنیدم نه حضورا لبخندی.
تمام آنچه از تو یافتم لغاتی بود که کنار هم شاعرانه ردیف کردی، من کلماتت را خواندم که گویی خواندنِ خودت بودند، چراکه آنها از درونِ تو به بیرون رسوخ کرده بودند.
ببین همین واژه ها چگونه ارتباط تنگاتنگی میان من و تو، میان قلم من و تو، میان افکار و ذهنیت هایمان ایجاد کرده.
این تمام چیزی است که من از تو دارم و تمام این را دوست می دارم.
میدانی چیست دوستِ خوبِ من؟ اینکه یکسال دیگر گذشته، بواقع این سال نیست که گذشته، بلکه ما گذشتیم و گذشت آنچه گردون با ما کرد و کنون این خاصیت آدمی که همیشه در تکاپو برای بهتر شدن از وضعیت فعلی اش باشد، پس حرکت میکنیم، قطارها سوت میکشند، راه آهن منتظر ماست، هواپیما سوخت گیری کرده، پدر ماشین را کارواش برده، کشتی در بندر لنگر انداخته، بادبان ها را بکشید، چمدان ها را ببندید، اما صبر کن،
بیا بار و بندیل غم و غصه های بیخود را ببندیم به ته دره بندازیم، بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم، بیا تا سال نو را با امید آغاز کنیم، امید تنها چیزی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بگیرد.
بیا تا ریسه های طراوت و تازگی را از دیوار قلب هایمان آویخته کنیم.
خداوندا به خداوندی خودت ما را جمیعا یاری گر باش که سال، سال پربار، و رونق روز افزون باشد، خودت داشته هایمان را که در واقع داشته های توست، فزونی بخش و نور ازلی از محبت خود به ما بچشان و به دل هایمان بتابان.
امسال بشود حول حالنا الی احسن الحال باشیم.
مدبر الیل و نهار تویی که پروردگار، ای برگرداننده قلوب ما و دیدگان، اگر نظری به رویی به جز روی تو داریم، ما را روی بگردان.
نه من میدانم سال بعد این موقع کجا هستیم نه شما، اما امیدوارم هرکجا که هستیم، در هر نقطه، در هر موقعیت، در هر مدرسه و دانشگاه، در هر رشته، در هر شغل و زمینه، در هر صنف و بازار و شغل، در هر مرحله از زندگی و در هر نقش،،،،
دل خوش تر، سلم و سلامت تر، شاداب تر، زنده دل تر، عزیز تر و عزتمند تر، موثر تر ، مفید تر و دانا تر و آگاه تر باشید.
چشم اندازی که برای سال پیش روی خود دارم، امسال استثنا خود خواسته و عامدانه خیلی گسترده و متنوع نیست و نمیتواند باشد.
بزرگترین و مهترین هدفم امسال اول درس_درس_درس، بعد مطالعه، کتابخوانی، یادگیری، آموختن، توسعه فردی و علم آموزی است، امسال هرگلی به سرم بزنم نتیجه اش را سال بعدش خواهم دید.
مهسای عزیزم، امسال، سال کاشت دانه و داشت و مراقبت است، امسال را لطفا بیشتر از قبل در برابر سختی ها و دشواری ها و ناملایمات شیردختر "تر" باش تا بتوانی نتیجه ی خود را سال بعد به عنوان تلاش های این روزهایت ببینی. نتیجه تمام ۴۰۲ را در ۴۰۳ خواهی دید، بگذار مژدگانی ات آن باشد. سال ۴۰۳ سال مهمتری برای زندگانی ام خواهد بود، ورود رسمی من به اجتماع و شروعِ دنیایی جدید از فصلِ جدید زندگی ام.
پایان نوجوانی و آغاز جوانی، مستقل شدن و بسیاری تجربیات متنوع برای پخته شدن :)
برای آن روز، این روزها تلاش خواهم کرد.
شاید حتی مجبور شوی از خلوتگاه محبوب خود؛ ویرگول دور شوی ... هرچیزی بهایی دارد و برای کسب برخی بهاها، بایست بهایی هم بپردازی.
لطفا هر زمان هم که کم انگیزه شدی به این پستِ خودت یک سری بزن.
بی صبرانه منتظر گزارش سالانه ی ویرگولم، اگرچه که با توجه به شرایط مذکور، هم مطالعه ی آنلاینم کاهش پیدا کرد و هم تعداد روزهایی که به ویرگول سر زدم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
هایکوی کتاب:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا کسی اینارو به من نگفته بود؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش هفته: «?مادرکشی?» | چرا محیط زیست هیچ پوخی نیست؟