لا علم لنا الّا ما علّمتنا
مغالطه: تملّک یا تصرّف محض؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام علیکم و هدایته و انواره
یکی از دوستان شما به شما مبلغی پول را قرض می دهد. شما در جایی این قرض را یاداشت نمیکنید و موعد بازپرداخت قرض نیز زمانی طولانی مدّت است (مثلا ۱۰ سال بعد). دوستتان نیز به خاطر محبّتی که به شما دارد، خاطرتان را با یادآوردن قرض مکدّر نمیکند (که البته کاری جاهلانه است). شما طبعاً پس از مدّتی کوتاه، کلّا قرض را فراموش میکنید و پول مذکور را جزو مایملک خودتان حساب میکنید، با آن خرید میکنید، آن را هدیه میدهید و هر تصرّفی که بخواهید را در آن انجام میدهید. امّا به هنگام موعد بازپرداخت که دوستتان، حرفش را به پیش میکشد، بر سر و صورت کوفته و بر نفس نسیانگر انسان و دوستتان میتوپید که چرا فراموشش کرده بودید.
الگوی منطقی این مغالطه:
من میتوانم هر کاری که میخواهم با فلان چیز بکنم، پس آن چیز مال من است.
مثال۱: من میتوانم هر کاری که میخواهم با بدنم بکنم، پس بدنم مال من است.
مثال۲: من میتوانم هر کاری که میخواهم با خانوادهام بکنم، پس آنها مال من هستند.
اساساً اینکه انسان بتواند هر دم و به هر شیوه در چیزی تصرّف کند، این وهم را پدید میآورد که او مالک آن چیز است. برای جلوگیری از این وهم نیز انسان نیازمند یادآوری است.
همان «فذکّر انّما انت مذکّر»ی که خدا به پیامبرش و به ما میگوید.
امّا خب خدا را شکر خدا، یک دوست خالهخرسانه نیست و همیشه یادمان آورده که خالق و مالک ماست. یعنی انسان باید یک روزی این بدن و روحش را به خدا پس بدهد. همان روزی که قیامت میخوانندش و خدا در مورد آنچه از مادیات و روحیات در اختیار انسان گذاشته از او میپرسد.
یعنی تمام انسان (اعمّ از جسم و روح و قوای مختلف) مال خداست و به سوی او برمیگردد. «انّا لله و انّا الیه راجعون».
بزرگترین مغالطهی توهّم تملّک، در تعریف آزادی به شیوهی جهان غرب به وجود آمده است که من مالک بدنم، ذهنم و کردار و رفتارم هستم و هر چه که بخواهم با آن میکنم. آزادی مشروطی که افراد را از مداخله در آزادی دیگران باز میدارد نیز چارهی این مغالطه نیست. بلکه آزادی را باید بدین صورت در جهانبینی اسلامی بازتعریف کرد: «خداوند ما را مختار و آزاد در تصرّف در بدنمان و افکارمان و کردارمان نهاد. او هر کجا و تا هر کجا که بخواهد این آزادی را میگستراند (ولایت) و یا آن را محدود میکند (به مانند تعزیرات). و او خواست خویش را از راه عقل و شرع در دسترس بشر نهاده است».پذیرش این چنین چیزی به معنای پذیرش ولایت الهی و ولی الله در تمام شئون فردی و اجتماعی و همهی اعمال جوارحی و قلبی است.
خدانگهدارتان (نخست از گناه دوّم از بلا)
مطلبی دیگر از این انتشارات
به پس انداز تجاربتون کوفت هم نمیدن چه برسه به سود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیلی ممنونم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش:داستان شش کلمه ای