من و شازده کوچولوی عزیزم حرفهای زیادی واسه گفتن داریم
نسبیت انیشتین و نسبیت حال و احوال ما
من یک مامان هستم با شرایطی خیلی بهتر از خیلی ها و هم با شرایطی خیلی سخت تر از بقیه انسان ها و مامان ها. خاصیت دنیاست دیگه: همه چی نسبی. میتونی در عین حال که خیلی خوب باشی خیلی هم بد باشی منظورم حال و احوالمون هست،هرچند این هم نسبیه.
کلی مینالیم که وای فلانم بهمانم! چرا اینجور شد چرا اونجور شد!بعد به خودت میای که حاضر نیستی خودتو یه لحظه جای یکی دیگه بزاری و اون موقع به مشکلت میگی بیا بغلم.
کاش داداشمون "انیشتین" یه چیزایی هم در مورد نسبیت حال و احوال ما آدما گفته بود تا میفهمیدم مثلا چرا وقتیکه غم دنیا تو دلمه و دنبال یه کنج هستم واسه گریه از اینکه چرا یه پسر کوچولوی ناتوان دارم میبینم یکی اومد تو آسانسور با دو تا بچه ناتوان ،یا بابای مدرسه با دیدن بچم میگه منم یه بچه اوتیسم دارم، یا...
ولش کنید دلتون رو درد نیارم خلاصه فقط سجده شکر بخاطر داشته و نداشتمون.
ممنون که هستی پسرم با همه ناتوانیت،ممنون از وجود با برکتتت،به قول دوستمون چه ستاره بلندی داری چه نگاه گرمی داری شکر،ممنون که با من حرف میزنی،ممنون که حرفام رو میفهمی شکر شکر از اینکه صبوری خیلی صبوری پسرم به داشتنت افتخار میکنم شکر.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیمانه
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به فردی که ده سال دیگر در من است
مطلبی دیگر از این انتشارات
فرشته زندگی من