چالش ۲۱ _ روز پنجم
سلام آخر شبتون خوش
روز پنجم هم تموم شد البته کمی به سختی چون خیلیییی گشنم بود همش 🥴
صبونه همینو خوردم و چون ناهار شام دیشب بود کم خوردم که کالری دریافتیم زیاد نشه.
همیشه سعی میکنم یه ساعت قبل از غروب برم برای پیادهروی، اون ساعت نور عالیه برای همه چی و لذتش چند برابره. اول هندزفری گذاشتم چند دور زبان شنیدم و بعد دیدم نههههه موزیک میطلبه منم یه میکس قدیمی پلی کردم و عجیب چسبید.
این جالبه نه!
زورمون نمیرسه آسمون آبی داشته باشیم دیوارامونو آبی میکنیم...
میانوعده
کلا امروز یکم سخت گذشت. اصلا وقتی از خونه دورم روتین حفظ کردن چالشیتر از همیشهست.
بیشتر از سه چهار ساعت که با جمع وقت میگذرونم دیگه تعطیل میشم و کیفیت همه چی میاد پایین :|
میخواستم یه عکس از قبل بذارم کنار اینکه امروز گرفتم ولی دریغ از یه عکس درست که پیدا کنم... من خیلی اهل عکس گرفتن از خودم نیستم و اینجور وقتا داستان میشه. تا دلتون بخواد عکس از آسمون و در و تپه و این جور چیزا دارم.
و مرررسی که خوندید😘☘️✌🏻
مطلبی دیگر از این انتشارات
زیبای دلشنین :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمک خورده و نمکدون شکستن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی و خاطرهبازی