چرا اینارو کسی به من نگفته بود؟

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و دنیا به کام یاد اون جوکه افتادم : دنیاتون بکامه یا رونالدو؟

راستش این پست رو اولش توی دفتر نوشتم میخواستم برای خودم باشه فقط برای همینم لحنش ممکنه تند باشه بابتش معذرت میخوام :)

۱_دنیا بی رحم نیست فقط بی تفاوته اگه میخای دووم بیاری باید مثل خودش باهاش رفتار کنی...
  • یه چیز بی ربطم از قول بروسلی بگم : انتظار اینکه دنیا با تو خوب باشد چون خودت آدم خوبی هستی مثل این است که جلوی ببری گرسنه بایستی و به خودت بگویی که مرا نمی‌خورد چون من گیاه خوارم:)
۲_چون خیلی میدونی و آگاهی خودت رو از شادی‌های کوچیکی که به نظرت حقیر میان محروم نکن : بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
۳_آدما به صورت خودکار از محتویات مغزت خبر ندارن پانتومیم بازی نکن محکوم نکن حرف بزن.
۴_سعی کن نقطه ی مرجع آدما رو در نظر بگیری زاویه ی دید تو با زاویه ی دید من یکی نیست...دلیل منو بشنو داستان منو گوش بده، چیزی که باعث شده از اون زاویه به دنیا نگاه کنم شاید بهم حق دادی...
۵_توقع خودت رو از دیگران و توقع دیگران از خودت رو تا حد ممکن پایین بیار...
۶_نه گفتن رو یاد بگیر اگه نمیتونی خودتو تو موقعیتی که نمیتونی بگی نه قرار نده...
۷_یادت باشه بچه های مردم(غریبه ها شاید) در قبال تو مسؤل نیستن نه در قبال تنهاییت نه بی پولی نه هیچی آدما رو به شکل وسیله نبین...فکر کردن آدما هدفن
۸_از هر کسی میتونی یاد بگیری درمورد یادگیری غرور نداشته باش خود من از اونی که همه ازش بدشون میاد خواستم بهم ریاضی یاد بده از خواهر کوچیکتر منفورم خواستم بهم یه طرح رو یاد بده هرکی فهمید از اون یاد گرفتم گفت : خجالت بکش اون یادت بده...ولی خوب یادگیری برای من کسر شان نیست میشه از یه بی‌شعور هم یاد گرفت.
۹_باور کن نظر هرکسی قابل احترام نیست حتی تا وقتی که بهت آسیبی نزنه نظر پدری که به بچه اش تجاوز میکنه قابل احترام نیست...
۱۰_تو مرکز کائنات نیستی و اگه چیزی با هنجار های تو جور بود لزوماً درست نیست و اگه چیزی با هنجار های تو جور نبود لزوماً اشتباه نیست...

و در آخر پارادایم رو بزار کنار یکی از اصول پارادایم اینه که اونقدر برای ما واضح و طبیعی و مبرهن و درسته که هرچیزی خارج از این پارادیم رو عجیب غریب و چه بسا احمقانه ارزیابی میکنیم بنابراین نمی‌پذیرمش...

اگه تو یه زمینه تخصص داری لزوما به این معنا نیست که تو همه ی موارد از اونی که متخصص نیست برتری شاید ایده ی اون بدردت بخوره،

واضح تر بخوام بگم :

اگه یه روزی کسی که در زمینه ایی ازت بسیار کمتر میدونه نظری داد و روشی پیشنهاد کرد برسیش کن جدیش بگیر با ذهن باز به نظرش فکر کن تمرین کن خارج جعبه رو ببینی...

بزارین یه داستان هم بنویسم که خوب جا بیوفته البته اینو خیلی وقت پیش شنیدم خیلی محو تو ذهنمه ممکنه متوجه منظورم نشین تازه نمیدونم چقدر ربط داره به پارادایم ولی به هر حال میگم : یه بیماری بود که یه تومور بدخیم داشت تو یه نقطه ی حساس از سرش روی یکی از رگهای مهم هم بود و عمل کردنش ممکن نبود باید با حرارت بالای لیزر میسوزندش اما چون روی یکی از رگای حساس بود ممکن بود اون رگه هم از بین بره از طرفی با حرارت کم نمیسوخت... اگه شما جای دکتر بودین چیکار می‌کردین؟

جواب این معما رو یه آشپز حل کرد (خیلی مطمعن نیستم شغلش رو ولی به این خیلی بیشتر میومد) : تعداد دستگاه هارو زیاد کردن و حرارت رو کم اینجوری گرما زیاد شد و بدون اینکه به رگه آسیبی برسه تومور از بین رفت!!

اینجا هم ساکت شدم
اینجا هم ساکت شدم

میدونین دقیقا وقتی داشتم این پست رو می‌نوشتم یه اتفاق عجیب افتاد خواهر یک ساله ام دستش رو به شکل بدی سوزوند و من گوشیو گذاشتم کنار و رفتم پیشش داشتم به قیافه اش میخندیدم که مامانم یهو گفت : تقصیر توعه که سوخته...اگه نگهش میداشتی اینجوری نمیشد...

من گفتم : از صبح نگهش داشتم یه لحظه ازش قافل شدم خوب منم کار دارم مگه من آدم نیستم؟

مامانم گفت : من چی؟ من اینهمه کار میکنم آدم نیستم؟

و خوب این یکی از اون موقعیتایی بود که من رو خشک کرد بعدشم ساکت شدم و دیگه یه کلمه هم حرف نزدم داشتم تو ذهنم خودم رو نصیحت میکردم : ببین يه چیر جدید میدونم وقتی تو موقعیت های تعریف نشده قرار میگیری برات سخته درست رفتار کنی میدونم گاهی نمیشه اونجوری که باید بود اما اینو بدون که توی بعضی موقعیتا تو به سهم خودت مقصری مسؤل اون قسمت باش سخته میدونم ولی فقط خودت رو در نظر نگیر آدمای مقابلت رو هم بفهم جای اونا هم باش...

عجیب نیست واقعا؟ ما توقع داریم درک شیم اما نمیتونیم درک کنیم؟