20+1متن|نظر_برداشت!

این نوشته درواقع الهام گرفته از پست روان نویسه، البته اوشون عکس گذاشته بود بعد نظر خودش رو گفته بود. من تصمیم گرفتم یه جمله از نویسنده های بزرگ یا یه تیکه از کتاب رو بزارم و اولین چیزی که به ذهنم رسیده رو بنویسم.
پ.ن : سلطان خراب کردن چالش هستم😔😂

این تصور که، کسی را که امروز حاضری جانت را برایش بدهی، چند ماه بعد برای ندیدنش راهت را در خیابان کج میکنی، انزجار برانگیز است... آلن_دوباتن

و من هم تجربه اش کرده ام آلن دوباتن عزیز، کسی که در تمام نوشته‌هایم نوشته ام دوستش دارم، حالا حالم را بهم می‌زند. خیلی رقت انگیز است میدانم!


اکثر انسان‌ها حتی جسارت دور ریختن لباس‌هایی که مدتهاست بدون استفاده مانده را ندارند
بعد از آنها توقع داریم باورهای غلطی که قرن‌هاست در ذهنشان زنجیر شده است را به راحتی کنار بگذارند و دور بریزند
گاندی


راست می‌گویی گاندی عزیز ، گاهی وقتها نمی‌شود از خیر باور ها گذشت، آخر همه ی زندگی آدم با آن شکل گرفته اگر بگذریم یکهو همه اش آوار می‌شود روی سرمان!


ملتی که شادی هایشان را در برابر بهشت فروختند
قابل احترام نیستند بلکه قابل ترحم اند!
پائلو_کوئیلو


شادی ها را نمیدانم، اما آنها که دنیا را جهنم کرده اند خیلی دلم را می‌سوزانند!!


بزرگی،معرفت،ادب و نجابت آدمیان را به هنگام
خشم و عصبانیت بیازمائید ،نه در زمانیکه همه‌ چیز بر وفق مرادشان است...
چارلی‌_چاپلین


دقیقا، می‌دانی من حس میکنم اصولاً عشق و احساس و لطافت و شعر و غزل،وقتى سرو كله شان پيدا مى شود كه تو شكمت سير باشد و سايه ى ترس و نگرانى روى سرت نباشد! یعنی برای من که متأسفانه اینطور است برای همین آدمهایی که با وجود شکستی خودشان لطافت دارند خیلی برایم قابل تقدیرند.


وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی،چرا باید لحظه هایت را صرف آدم‌هایی کنی که یا دل‌های کوچک‌‌شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی‌های بچه گانه‌اند، یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش می‌کنند؟!
زیگموند_فروید


آدم خوب از کجا بیاوریم زیگموند جان، از کجا؟


همیشه سکوت نشانۀ تائید حرف طرف مقابل نیست،گاهی نشانۀ قطع امید از سطح شعور اوست...!میشل‌_فوکو


حرفی ندارم، حق می‌نوازی برادر!

حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی،
آدم هایی یافت می شوند که راه رفتنشان، گفتنشان،نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند.
محمود_دولت_آبادی


وای دقیقاً، توی اینستا می‌گویند طرف در زندگی قبلی دشمنت بوده، نمیدانم به هر حال بعضی ها برای آدم دوست داشتنی نیستن.

باور کن،این را با تمام وجودت باور کن که آن کس که وعده ی همیشه ماندن را می دهد، از همه رفتنی تراست....شیمبورسکا

راستش کسی تا حالا از این وعده ها به ما نداده!

عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند#مارک_تواین

  • خیلی قشنگ بود یک کف مرتب برای تو!
گاهی خراب کردن پل های پشت سر چیز زیاد بدی هم نیست!چون باعث می شود نتوانی به جایی برگردی که از همان اول هم نباید قدم می گذاشتی...!مارک_تواین


می‌دانی دلم نمی‌آید خرابشان کنم، تکلیف خاطره هایمان چه می‌شود؟ تکلیف آن‌همه رویا ،بگذار فکر کنم همیشه فرصت برای برگشتن هست.

معمولا نمی‌دانستم کجا می‌روم، ولی می‌دانستم که می‌رسم، می‌دانستم که این جاده بن‌بست دراز به آخر می‌رسد.ساموئل_بکت

خوشبحالت، من می‌دانم کجا میروم ولی نمی‌دانم که می‌رسم یا نه مطمئن نیستم که این بن بست به آخر برسد.

درست ترین شکل عشق آن است که شما چگونه با یک فرد رفتار می‌کنید نه اینکه درباره وی چه احساسی دارید.چخوف


دقیقا دوست داشتن بعضی ها بخورد توی سرشان بهتر است.

می‌خواستم به تو بگویم که به جز تو از همه نا امید گشته‌ام و می‌ترسم ، اما پیش از آن که به تو بگویم ، تو نیز نا امیدم کردی...
محمود درویش


نباید این را درک میکردم، خیلی سخت است ،امیدوارم هیچ کس درکش نکند .

دلم دارد می‌ترکد، هیچ وقت این طوری نشده بودم، این قدر تلخ و بیهوده یک چیزی را از من گرفته‌اند، نمی دانم چه کسی و کجا و چرا!


فروغ عزیزم من هم شبیه توام با این تفاوت که میدانم چه چیزی را از دست داده ام.

به کابوس
به کابوس
هر قدر، انسان شریف تر و نجیب تر و حساستر باشد از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد،و این دو علت دارد یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمی بیند و دیگر اینکه منتظر نیست که سایرین با او عملی کنند که خود او با سایرین نکرده است.الکساندر_دوما

چه بگویم همه چیز عیان است.

آنچه می‌دانم، آنچه می‌خواهم را ویران می‌کند...امیل_سیوران

آخ ، آخ با درد زیاد این آخ را می‌گویم یعنی که می‌دانم چه میگویی من هم همینطور دوست عزیز من هم همینطور!!

کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را می‌داد که هیچگونه رضایت خاطری از آن نداشت...میلان_کوندرا⁩
  • دلیل کتاب خواندن خیلی هامان را لو دادی!
هزار تلاش انسان به اندازه‌ی یک تقدیر کارساز نیست.
نیچه
  • و این منصفانه نیست مثل تمام زندگی.
ارزش یک احساس به شدت آن نیست ، به مدت آن است.نیچه

شاید ارزش احساس شدیدتر بتواند بیشتر باشد، جسارتاً بیا طور دیگری بگوییم ارزش یک آدم به شدت احساسی که به او داریم نیست به مدت آن احساس است...

از آدم ها بت نسازید این خیانت است ، هم به خودتان هم به خودشان خدایی می‌شوند که خدایی کردن نمی‌دانند و شما در آخر می‌شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته! نیچه

دست خودم نیست و نصف زخم هایم را از همین بابت خورده ام اصلا به قول شاعر : «راه را گم کرده و وامانده در بیراهه ها
بس که شیطان های زیبا را خدا پنداشتیم!!»

زندگی همین است ، به یک گل می‌ماندکه شاد و خندان توی چمن شکفته می‌شودیک بز سر می‌رسد، می‌بلعدش و همه چیز تمام می‌شود!
چخوف

احساس میکنم یک‌ بز قهوه ای رنگ تمام زندگیم را بلعیده، حالا هم در حال نشخوار کردن و جویدنش است.