آموزش و پرورش ما به کجا میرود؟

مدتی پیش در کلاسی که در اسکای روم برگزار میشد از معلم فلسفه سوالی پرسیدم که با تلخی جواب داد : شما سرتان در کار خودتان باشد!

اما مگر من چه پرسیده بودم؟ عین کلماتم را اینجا تکرار میکنم!..

چرا در درس عقل در فلسفه و خدا در فلسفه به نقل قول های یک طرفه عده ای بسنده شده؟ چرا صرفا و صرفا نظر هیومِ ندانم گرا آورده اند و تازه آن را هم بی ارزش دانسته اند؟ پس تکلیف فلاسفه ای مثل راسل، شوپنهاور، سارتر، نیچه، دنت، دولباخ، مارکس و ... چه میشود؟ مگر فلسفه_طبق تعریق خودتان_ علمی در مورد بنیادی ترین موضوعات نیست؟ مگر نه این که فلاسفه باید عقاید خود را به دور از توهم و تخیل و تعصب بنا کنند؟

اما معلم گرامی که گویا فرض کرده بود قصد مزاح و بر هم زدن کلاسش را دارم با لحنی خشک و با تشر، کوتاه و مختصر جواب داد :

شما سرتان در کار خودتان باشد، مگر شما صلاحیت تعیین مواد آموزشی را دارید؟ به جای این سوالات به درستان برسید!