خونه بابا

وقتی که میام شهرمون بیشتر زمانم به تعامل و در کنار خانواده بودن میگذره ، تا وقتی که کسی حضور داشته باشه برنامه های شخصیم تعطیله و‌‌ حتی اگه صحبتی هم نباشه کنارش می‌شینم.
«من حتی به کنار یه آشنا نشستن خیلی احتیاج دارم»
اما به محض اینکه فرصتی پیش میاد و تنها میشم یا اعضا خانواده در حال استراحتن دفتر و کتابهامو باز میکنم و خودمو رها میکنم بین صفحاتشون
و از تعادلی که‌توی زندگیم حاکمه خداروشکر میکنم
تا فرصت هست با آدم ها در تعاملم
و تا زمانی به وجود میاد برمی‌گردم به جهان زیبای خودم.

مامانم اصلا نباید غصه تنهایی و غربت دخترشو بخوره
چون اون بلده چطوری با تنهایی هاش شاد باشه 😌🌿

جهان زیبای من
جهان زیبای من
جهان زیبای من
جهان زیبای من

زندگیم پر از جزئیات شادی آوری هست که کلی احساسات خرجشون میکنم🎀

مزرعه معطر گل های محمدی
مزرعه معطر گل های محمدی
بستنی قیفی گاومیش
بستنی قیفی گاومیش
مچی چین چینی
مچی چین چینی

من چهرتأ به مامانم شباهت دارم
وقت هایی که دلم خیلی تنگ میشه میرم سراغ آینه و به خودم نگاه میکنم
وقتی به جزئیات و حالت چهره م دقت میکنم
انگاری مامانمو میبینم.

من
من


ماها که دور از پدرومادرمون زندگی میکنیم
خیلی نازک و طفلی هستیم
مثلا وقتی کنار مامان و بابامون میشینیم و چایی میخوریم
حس میکنیم خوشحال ترین و خوشبخت ترین و ثروتمندترین شخص جهانیم
حس میکنیم به غایت آرزوهامون رسیدیم
حس میکنیم دیگه هیچی از دنیا و خوبی هاش نمیخوایم
حس میکنیم کل جهان با همه ی ثروت و برکات و رزق های مادی و معنویش مال ماست
حس میکنیم جهان خلق شده برای همین لحظات به ظاهر ساده اما در واقع
عمیق ، ارزشمند ، نادر ..

خونه بابا
خونه بابا



این لحظات رو توی رویاهام هزاران بار تصور کردم
وقتی لباس هایی که دوختم رو جا میدم توی چمدونم و زیپشو به زحمت می‌بندم چون اونقدر زیاد و برازنده هستن که توی یه چمدون جا نمیشن
و حدود هفتصد کیلومتر سفر میکنم به شهری که دوسش دارم
و لباس هارو دونه دونه می‌پوشم و میام بین آدم هایی که قد هزاران زندگی باهاشون خاطره خوب دارم و دلبسته شون هستم و همه با نگاه های تحسین برانگیز تشویقم میکنن🥹
و دلم میخواد که بگم مامان خیاطی رنج دوری از تو رو آسون می‌کنه 🍃