با رویکرد آسیبشناسی اجتماعی؛ اینجا هستیم تا با نگاهی تازه، زندگی را امن، نفس بکشیم. راه ارتباطی: kandoo.hive@gmail.com کانال کندو:https://rubika.ir/kandoochannel
بدن من، به خودم تعلق دارد
بعضی اوقات فرد آزارگر سعی میکند کودکان را بترساند و آنها را تهدید به کاری کند که برایشان ناخوشایند است و از تصور انجام آن بسیار ناراحت میشوند. مثلا «اگر نگذاری به تو دست بزنم، کتکت میزنم»، «اگر نگذاری این کار را بکنم، تو و خانوادهات را از بین میبرم»، «اگر کسی از این موضوع باخبر شود برای پدر و مادرت اتفاق بدی میفتند»، اگر به پدر و مادرت بگویی، حرفت را باور نمیکنند و تو را تنبیه میکنند»،«تقصیر تو بود که این اتفاق افتاد اگر به کسی بگویی آنها هم تو را مقصر میدانند»،«اگر به کسی بگویی برای خودت دردسر درست میکنی»
عصر بود و مادرم طبق روال هرروز برای خرید نانِ تازه، به نانوایی رفته بود.
برادر کوچکترم مشغول سرهم کردن اسباب بازی جدیدش بود و خواهرم کارتون میدید که مرا با وعده شکلات صدا کرد و گفت همراهش به اتاق بروم.
اتاق تاریک بود، حتی در روز و هیچ خروجی نوری نداشت.
در بسته شد و من به بستهشدن در اعتراض کردم. از تاریکی اتاق ترسیده بودم و دیگر شکلات نمیخواستم.
همانطور که خواهر و برادرم را صدا میزدم تا در را باز کنند، انگشت اشارهاش را روی بینیاش گذاشت و دستانم را گرفت و مرا روی زمین دراز کرد و گفت:«هیس، نباید به مادرت بگویی» بعد هم شروع به انجام حرکات عجیب غریبی کرد و من در سکوت نگاه میکردم. چند لحظه بعدش خیس شدم، نمیدانستم چرا؟
لباسم را بالا کشید و در اتاق را برایم باز کرد و گفت«برو» .
وحشتزده به سمت حمام دویدم و صبر کردم تا مادرم بیاید و به او بگویم که برادرش روی من جیش کرده است.
با خودم فکر میکردم الآن است که مادرم حقش را کف دستش بگذارد.
مادر که شنید به من اخمی کرد و گفت: «هیس،دیگر نباید دنبالش بروی به اتاق»
فردا عصر دوباره مادرم به نانوایی رفت، خدا خدا میکردم نرود؛ اما رفت و ماجرای شکلات و اتاقِ تاریک، تکرار شد.
با آنکه سالها از ماجرا گذشتهاست، اما به وضوح بخاطر دارم که آنشب چه مظلومانه از دردِ کتکهایی که از مادرم خورده بودم، میگریستم و خواهرم، برادرم و او هیچ کمکی برای نجاتم نکردند.
تقصیر خودم بود، گفته بود« هیس، به مادرت نگو»
تقصیر خودم بود، گفته بود «نباید دنبالش بروی به اتاق.»
میدانی همهاش تقصیر خودِ شش سالهام بود... .
والدین باید به کودک بیاموزند که او حق دارد راجع به بدن خود تصمیم بگیرد. کودک باید برای نهگفتن در زمانی که نمیخواهد لمس شود و یا کسی را لمس کند توانمند شود(حتی در زمانیکه لمس جنبه جنسی ندارد، بهطور مثال زمانی که کودک نمیخواهد در آغوش کشیده شود و مؤدبانه آن را رد میکند)
مطلبی دیگر از این انتشارات
در خودت شنا کن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
13 دلیل برای اینکه بدانید موفقیت چیز مزخرفیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاقبت همهی ما باید مثل فواد میشد...