تهران نوستالژیک خوشگل

یادداشتی بر نمایشگاه خانه‌ها و کاج‌ها در گالری هما

خانه‌ها و کاج‌ها
خانه‌ها و کاج‌ها
تصاویر نقاشانه به شکلی عجیب از تکنیک وینیت (vignette) که در بیشتر اپ‌ها و برنامه‌های ویرایش تصویر وجود دارد، بهره گرفته است و از طریق خواننده اثر را به دنیای دیجیتالی وصل می‌کند.

تاریخ نقاشی معاصر، تصاویر نوستالژیک زیادی از فضاهای قدیمی و مناظر شهری دیده است؛ هنرمندانی همچون ثمیلا امیرابراهیمی و متأخرتر هنرمندانی همچون ایمان افسریان فضاهای معماری قدیمی را گاه در جزئیات و گاه در منظره و دورنما با دلالت‌های زیبایی‌شناسانه و معنایی دستمایه کارهایشان قرار داده‌اند. ایستادن و لذت بردن از ۶ اثر رنگ‌روغن طاهر پورحیدری کار سختی نیست. آن‌ها هم لذتی بصری و هم حسی نوستالژیک از تهران قدیمی را با بازنمایی ساختمان‌های قدیمی، بام‌های حلبی و پنجره‌های تمام‌قد و البته کاج‌ها را باظرافت و دقت تمام در تناسبات فرمی و رنگی به تصویر می‌کشند؛ به‌طوری که می‌توان مدت‌ها روبه‌رویشان ایستاد و به درختان کاج زنده و مرده آن‌ها چشم دوخت. کاج‌هایی که به نظر هنرمند دیگر تنها شده و در زیبایی‌شناسی حال حاضر ما جایگاهی ندارند. پورحیدری در بیانیه خودش این‌گونه آورده است: «تصویر تهران بدون کاج، تصویری ناقص است!» برای او این خانه‌ها و درختان در دل تهران خاکستری، دلگیر و غیرشاعرانه، یادآور شعری عاشقانه‌اند اما به نظر می‌رسد، شاعرانگی عاشقانه او گرفتار نوعی بینش کلیشه‌ای و متداول است. نقاشی‌ها زیبا هستند و زیبایی می‌تواند احساسات را برانگیزد ولی اگر در جستجوی معنا یا غنای کلمات تصویری نقاشی باشیم، این تصاویر به‌وضوح قدرتشان را از دست می‌دهند. فقط کافی است کمی بیشتر در برابر نقاشی‌ها ایستاد و به آن‌ها خیره شد تا جلوه اولیه آن‌ها کم‌کم رنگ ببازد. چیزی که در وهله اول ذهن را به خود مشغول می‌کند، ساخت‌وسازهای واقع‌گرایانه آثاری است که خودشان را بیش‌تر از هر چیزی به عکاسی و به‌طور مشخص به عکاسی مستند شهری شبیه می‌کنند و پس‌ازآن که کمی دقیق‌تر شویم، تصاویر اینستاگرامی از خیابان‌ها، درها و پنجره‌های قدیمی عکاسان فضای مجازی به ذهن متبادر می‌شود. کوچک‌ترینِ آثار ۱۲۰ در ۱۰۰ و بزرگ‌ترین آن‌ها ۱۶۰‌ در ۱۴۵ سانتی‌متر دارند که همگی به چشم مربع می‌آیند و باز همین دلیلی است که تصاویر اینستاگرامی با انواع فیلترها و افکت‌هایش را برای مخاطب زنده ‌کند. همه نقاشی‌ها به‌جز یکی، از مناظر شهری نقاشی شده‌اند؛ نگاه عکاسانه‌شان به‌جز در یک مورد، ساختمان و درخت‌هایی را نشان می‌دهد که انگار فردی از ساختمانی دورتر در همان ارتفاع از آن‌ها عکاسی کرده است. هنرمند منظره‌هایی را می‌بیند که نه‌فقط بکر و بدیع نیستند که اتفاقاً نمونه‌های بسیاری از آن‌ها در فضاهای هنری مجازی و عکاسانه رؤیت و تجربه شده‌اند. ساختمان‌های قدیمی و درختان به‌صرف قدیمی بودنشان زیبا و رؤیایی ترسیم شده‌اند و پای شاعرانگی نقاش از این حد فراتر نمی‌رود. برخلاف همه آثار اما یک نقاشی از فضای داخلی قدیمی این نگاه رایج را مستثنا می‌کند. گویی که ما با تجربه زیسته هنرمند رودررو می‌شویم و آن زیبایی و شاعرانگی دوردست را به شکلی دیگر و در فضایی نزدیک حس می‌کنیم، از خلال یک در نیمه‌باز، پنجره شکسته و آفتاب بی‌رمق به تماشای کاج او می‌رویم. شاعرانگی نقاش این بار، صرفاً دور و نوستالژیک نیست بلکه نزدیک و قابل‌درک است زیرا از حس و تجربه‌ای می‌گوید که تماشاگر می‌تواند فارغ از زیبایی صرفش با آن همذات‌پنداری کند و خودش را در آن حس کند.