باشد که آینده از آن ما

داشتن چشم‌انداز روشن از آینده شاید مهمترین موتور محرکه هر شخصی باشد. وقتی این موضوع به سطح یک ملت در یک مختصات جغرافیایی کشیده می‌شود، اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند؛ و روشن نبودن چشم‌انداز و نداشتن دید به آینده مثل زهر ملت را می‌تواند دچار خلسه کند، به خواب فرو برد، و در نهایت اسیر کابوسش کند؛ درست مثل وضعیت کنونی ایران.

شخصا و تا جایی که خوانده‌ام و شنیده‌ام اینگار کسی هنوز راهی برای دمیدن بر آتش امید ملت پیدا نکرده و اینگار همه دست نگه‌داشته‌اند تا زمان چه کند و جهان به کجا رود. این حالت انفعال در نظر دادن و باز کردن راهی و یا گشودن دریچه‌ای به باغ روشن و امید بخشی برای ملت، بخشی بر عهده علما قوم و بخشی هم بر عهده‌ی تصمیم‌گیران و مسئولین و اداره کنندگان مملکت است.

در شرایطی که اعتماد عمومی به نهاد حکومت در ایران به طرز بی سابقه‌ای فرو کاسته و حرف‌ها و رهنمودهایشان به باد هوا می‌ماند در چشم ملت و نبود منتقدین و عالمانی که طرحی شگفت طراحی کنند که هم بوی آبادی و آزادی بدهد و هم امکان اجرایی و ثمربخشی داشته باشد؛ نتیجتا ملت می‌مانند با عمری که به تباهی می‌گذرد و زندگی‌ای که به تلخی، بدون چشم‌انداز و فردای روشن. خب طبعا در این شرایط هر کس به مقتضای جایگاه و امکانش سعی می‌کند، خرک خویش را لنگان به مقصد برساند، یکی با مهاجرت و ترک وطن و دیگری با ماندن و زل زدن به آینده و انبوهی از سوال‌هایی که اینگار پاسخی برای آن‌ها نیست. با این همه چاره چیست؟

احمد زیدآبادی در یادداشتی به نکته‌ای اشاره می‌کند که خالی از لطف نیست. می‌گوید در ایران همواره منابع کم بوده است و شرایط زندگی سخت. ولی ایرانیان در این جغرافیا به مدد دو ویژگی در طول تاریخ دوام یافته‌اند، سخت‌کوشی و قناعت. برای اینکه بخواهم منظورم را بهتر برسانم شاید بد نباشد به سر مقاله روزنامه طوفان در سال 1302 به قلم فرخی یزدی اشاره‌ای کنم. ایشان در این مقاله سعی دارد به یکی از سوالات و دغدغه‌های آن روز که فساد حاکمین و عدم توانایی حکومت در اداره مملکت است؛ جواب بدهد. فرخی یزدی هرچند نقش حاکمیت وقت را در تیره‌روزی وضع مردم نادیده نمی‌گیرد ولی مشکل اساسی‌تر را نگاه مردم به صورت مسئله-عقب‌ماندگی ایران و فساد حاکمین- می‌داند. ایشان مردم را توصیه می‌کند که اگر کار نمی‌کنند لااقل می‌توانند کمتر تریاک بکشند و یا هوسرانی کنند. مردم را به خردورزی و کار کردن و کار کردن تشویق می‌کند.

دیگر اینکه از زنده‌یاد احسان یارشاطر وقتی درباره راه آبادی و آزادی ایران سوال پرسیده می‌شود، ایشان توصیه می‌کنند به کار کردن، کار کردن و کار کردن.

چندی پیش در هیاهوی قطعی برق‌های مکرر کشور آقای چیت چیان وزیر سابق نیرو مقاله‌‌ی مفصلی درباره وضعیت صنعت برق در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت. حرف اصلی ایشان این بود که نمی‌شود برق با کیفیت اروپا تولید شود ولی با قیمت ایران به دست مشتری برسد. نکته‌ی دیگری که مو به تن سیخ می‌کرد، کمبود بودجه برای تجهیزات و نگهداری و افزایش تولید برق است. مبحثی که اگر تامین نشود می‌تواند کل صنعت برق کشور را از پا درآورد.

ادامه بحث را با جواب دادن به سوال زیر پی می‌گیرم:

یک: وظیفه و مسئولیت‌های مردم و حاکمیت در قبال آینده ایران چیست؟

وظیفه مردم شاید چیزی جز سخت کوشی و قناعت نباشد. هر کس که قرار است در این خاک روزگار سپری کند، باید همواره این نکته را مدنظر داشته باشد که منابع اندک است و در هر جایی و مبحثی باید صرفه‌جویی کرد. وظیفه دیگر مردم مشارکت فعال در اداره امور مملکت و تحمیل حقوق خویش بر حاکمیت است. وظیفه سوم کار کردن و کار کردن و کار کردن. ایران آباد نمی‌شود مگر اینکه هر ایرانی در جایگاه خویش عرق بریزد و زحمت بکشد.

وظیفه حاکمیت بازگشت به خردورزی و تدبیر است. در بادی امر حاکمیت باید نشانه‌هایی از خردورزی را نشان بدهد و به مرور اعتماد عمومی را کسب کند. تا اعتماد عمومی مردم به حاکمان به جایگاه درستش برنگردد امکان عملی کردن هیچ برنامه‌ای به طور شایسته نخواهد بود. در گام بعد حکومت باید تکلیفش را در حوزه‌های مختلف مانند؛ الگوی اقتصاد کشور، سیاست خارجی، روابط با همسایگان، مسائل محیط زیستی، مسائل اجتماعی و ... مشخص کند. بعد از مشخص شدن تکلیف، وظیفه حاکمیت گرفتن تصمیمات سخت و اداره مملکت بر اساس الگوهای علمی و مدیریتی است. شاید اولین تصمیم سخت حذف یارانه‌ها، کاهش برداشت آب زیرزمینی، تغییر نظام بانکداری، حذف شورای نگهبان، تغییر نگاه به مسائل زنان و پوشش آن‌ها و توسعه صنعتی باشد.

قدم بعدی واگذار کردن تصمیمات خردتر به مردم و بهره بردن از خرد و عقل جمعی مردم در تصمیمات خرد و درشت و اعتماد به مردم است.

همه‌ی این‌ها نمی‌شود مگر با پذیرفتن دموکراسی ولی نه به صورت حداقلی بلکه با تمام شرایط و ضوابط آن. شاید بد نباشد جکومت تمرکز را بر تهران بردارد و امکانات و منابع را در کل کشور توزیع کند؛ مخصوصا در جنوب کشور و در سواحل خلیج فارس که می‌تواند موتور محرکه اقتصاد کشور و همچنین عامل بازدارنده در روند مهاجرت از شهرستان‌ها به تهران باشد.

در پایان اینکه اگر مردم آگاهانه و فعال در قبال مسائل مملکت برخورد کنند و حاکمیت نیز دست از ماجراجویی و سعی و خطا کردن بردارد و اداره امور مملکت را بر مدار خردورزی و منافع ملی قرار دهد، آینده می‌تواند روشن باشد. به قول نامجو «باشد که آینده از آن ما!»

پی نوشت:

1- توصیه می‌شود مقاله جناب چیت چیان درباره مشکلات صنعت برق و آب ایران حتما مطالعه شود. https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-39/3411502-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86

2- یادداشت آقای زیدآبادی در کانال تلگرام ایشان https://t.me/ahmadzeidabad قابل دسترس است.

3- سرمقاله روزنامه طوفان به قلم فرخی یزدی در کانال قدح‌های نهانی https://t.me/qadahha در دسترس است.