فراموش نمیشود. حتی با آلزایمر! «هر روز صبح راس ساعت پنج از خواب بیدار میشدم. عادت کرده بودم؛ مثل یک ساعت کوکی، که راس پنج صبح کوک شده باشد. البته این ساعت کوکی به اشتیاق…
تابستانه یک تابستون میتونه خیلی چیزا رو تغییر بده.مثلا حال روح تو رو؛ آره آدم با دیدن زردآلو های طلایی یاد خورشید میافته و زندگانی. گیلاس های…
روزی که پدربزرگ فراموش کرد کلاهش را از سر بر دارد «به نام خدا؛ موضوع انشاء : دوست داشتید چه چیزی اختراع کنید؟