تجربه‌های لبِ مرزی

خیلی از ما لبِ مرز تصمیم‌گیری برای شروع یا پایان چیزی ایستاده‌ا‌یم. مرز تصمیم‌گیری برای دانشگاه رفتن یا نرفتن، انتخاب یا تغییر رشته، ادامه تحصیل، انتخاب شغل و یا استعفا، تغییر محل زندگی، مهاجرت، ازدواج یا طلاق، بچه‌دار شدن یا نشدن، راه انداختن کسب‌و‌کار شخصی، ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و …

این تجربه‌های لبِ مرزی در زندگی گاهی سخت، چالشی و نفس گیرند. یکی از زمان‌هایی که خودمان را لبِ مرز موقعیت‌های نو می‌یابیم یا به آن فکر می‌کنیم که باید در راهی جدید قدم بگذاریم و زندگیِ نو را آغاز کنیم و تغییراتی در روند آن ایجاد کنیم، نزدیک روز تولدمان و یا روزهای ابتدایی سال جدید است. از همین رو کافه بیست‌تا‌سی با حضور آیدین حبیبی به عنوان مهمان به بررسی تجربه‌های لبِ مرزی در زندگی پرداخت. در ادامه به برداشت خودم از این بحث می‌پردازم.

فایل صوتی کامل این جلسه هم با عنوان پادکست کافه بیست‌تا‌سی، اپیزود سوم، در تمام پادگیرها در دسترس است.

عموما یک طرف انتخاب با بودن در منطقه امن و طرف دیگر آن قدم در مسیر تاحدودی ناشناخته و ماجراجویی است!
عموما یک طرف انتخاب با بودن در منطقه امن و طرف دیگر آن قدم در مسیر تاحدودی ناشناخته و ماجراجویی است!


ماهیت اصلی تجربه‌های لبِ مرزی اینه که عموما تا لحظه‌ای که انتخاب نشدند راحت نیستند. حتی تا مدت‌‌ها هم قابل تشخیص نخواهد بود که انتخاب درستی داشته‌ایم یا خیر؟

چه زمانی درگیر این تصمیمات می‌شیم؟

معمولاً شروع این تصمیمات از نارضایتی شکل می‌گیره. اون‌جاست که این تصمیمات ظاهر می‌شن و اون زمانیه که فکر می‌کنیم وقت تغییر فرا رسیده. برای مثال زمانی که از شغل‌مون رضایت نداریم و یا احساس فرسودگی شغلی می‌کنیم. تصمیم می‌گیریم تا تغییری در وضعیت موجود ایجاد کنیم. در چنین موقعیتی لازم است که کمی توقف کنیم. وضعیت قبلی رو که در اون بودیم بررسی کنیم:

چه بر من گذشت؟

به چه چیزی می‌خوام بسازم؟

به چه کسی می‌خوام تبدیل بشم؟

چه چیزهایی مثبت بود؟

چی یاد گرفتم؟

چه چیزهایی یاد دادم؟

باید مسیرمون رو با پرسیدن سوالات بالا از خودمون، انتخاب کنیم.
باید مسیرمون رو با پرسیدن سوالات بالا از خودمون، انتخاب کنیم.

به جای تو انتخاب می‌کنند!

زمانی که خودمون انتخاب نکنیم، برامون انتخاب می‌کنند.  حالا چطور؟

یکی از دغدغه‌ها و فشارهای روی ما در زندگی اینه که از دور و بری‌هامون عقب نیفتیم. ما اگر قرار باشه هدف زندگی رو کمال بدونیم، یعنی ما همه اینجا هستیم تا رشد و آگاهی کسب کنیم و به کمال برسیم لازم این رو بدونیم سرعت یادگیری و جایی که هرکدوم از ما از آن نقطه شروع می‌کنیم فرق می‌کنه. برای همینه که نباید خودمون رو با کسی دیگری مقایسه کنیم. چون هرکسی از یک جای زندگی این مسیر رو شروع کرده و با سرعت خودش حرکت می‌کنه برای همین هیچ کس نمی تونه بگه چه کسی جلوتر و عقب‌تر.

لبِ مرزها به جای این‌که خودمون تصمیم بسازیم تحت فشار خانواده و جامعه انتخاب می‌کنیم. این‌طوریه که بیشتر ما بدون در نظر گرفتن دنیای پلتفرمی که در اون قرار داریم زور می‌زنیم تا در یک خط مثل بقیه حرکت کنیم.

در انتخابی که برای ما ناآشناست و باعث کشیدگی ما می‌شه، رشد می‌کنیم.
در انتخابی که برای ما ناآشناست و باعث کشیدگی ما می‌شه، رشد می‌کنیم.


عدم قطعیت در طرف دیگر مرز!

برای این‌که بتونیم تصمیم درست‌تری بگیریم باید در مورد طرف دیگر مرز تحقیق و پرس‌وجو کنیم.

بیشتر ما در زندگی به دنبال رضایت، خوشحالی، آرامش و حرکت در راستای معنای زندگی‌مون هستیم. در نتیجه می‌تونیم بررسی کنیم که آیا پارامترهای لازم ما در تصمیم وجود دارد؟

کندکردن یا زمان دادن عمدی به پروسه‌ی انتخاب.

چی می‌خوام و چه چیزی نمی‌خوام. اگر انتخاب کردن برامون دشوار با در نظر گرفتن اینکه چه چیزی نمی‌خوایم، گزینه‌هایی رو حذف کنیم.

نمی دونم و نمی تونم!

نمی دونم و می‌خوام بدونم: در این جواب یه دنیا فرصت نهفته است.


تنظیم و بازنویسی توسط سارا یحیایی