چند وقته که هرچی تلاش میکنم احساس میکنم بازدهی سابق رو ندارم، نمیتونم اثر لازم رو در سازمان بگذارم و یه جورایی کاراییام اومده پایین! خیلی تلاش میکنم، اما احساس میکنم گیر افتادم!
جملههای بالا براتون آشناست؟ جایی شده احساس کرده باشید که به استراحت نیاز دارید و با یه شب یا یه هفته مرخصی مشکلتون حل نشده باشه؟
در جلسه دوم WorkLife با آدام گرنت سراغ اپیزود Burnout Is Everyone Problem رفتیم. در ادامه به برداشتم از اين گفتوگو میپردازم.
احساس خستگیه که با استراحت شبانه خوب یا تعطیلات کوتاه از بین نمیره! در واقع یه جور احساس تسلیم شدن در برابر کار زیاد و یا استرسهای پیدرپی در محل کار میتونه باشه و شما رو به نقطهای میرسونه که فکر میکنید دیگه نمیتونید ادامه بدید.
در هر شغلی گاهی کارمندان همه زمان خودشون در محیط کار رو صرف کارکردن نمیکنند اما فرسودگی شغلی از این فراتر است. چون فرد احساس خستگی جسمی، روحی و کاهش احساس موفقیت داره.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) فرسودگی را یک سندرم شغلی اعلام کرده. طبق مطالعات، فقط در آمریکا فرسودگی شغلی سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ضرر میزند. بیش از یک سوم کارمندها در آمریکا فرسودگی شغلی رو تجربه میکنند. تقریباً یک چهارم اغلب یا همیشه چنین احساسی دارند.
اگر در شغلت مجبوری بیش از اندازه کار کنی، دائما استرس زیادی رو تحمل میکنی و تحت فشار هستی و بعد از مدتی احساس میکنی کارایی لازم رو نداری و به قول مهمون پادکست داری روی hamster wheel میدوی، احتمالا در خطر فرسودگی قرار داری. هسته اصلی فرسودگی، احساس خستگیه، اینکه اینقدر خسته شدید که دیگه خروجی مفیدی ندارید.
شواهد نشان میده که وقتی از نظر احساسی خسته میشیم، سلامتی ما آسیب میبینه. فرسودگی شغلی با افسردگی، از دست دادن حافظه، مشکلات خواب، سو مصرف الکل، ضعف سیستم ایمنی بدن و حتی بیماری های قلبی عروقی مرتبط است. در این وضعیت عملکرد شغلی ما نیز دچار مشکل میشه. وقتی فرسوده میشیم، کارهای کمتری انجام میدیم و اشتباهات بیشتری میکنیم و در نهایت، به ترک محل کارمون فکر میکنیم.
بیشتر کار کن!! در واقع یه هدف و مشوق جدید ایجاد کردن مثل انجام یه کار داوطلبانه که برامون معنا بسازه، میتونه در تغییر وضعیت کمکمون کنه. چون با انجام این کار خروجی مثبت و احساس مفید بودن در ما ایجاد میشه.
همچنین ایجاد امکان پیشرفتهای کوچک روزانه (بردهای کوچک) مثل تاثیر مثبت روی بقیه، یا یادگرفتن یه چیز جدید کمک می کنه تا اعتماد به نفسمون در کارا بودن و مفید بودن برگرده.
همدلی همکارها با هم؛ همین که آدمها در مود سختی و فشار کار با هم صحبت کنند حس بهتری نسبت به زندگی و خودشون میگیرند.
یه روش دیگه میتونه ذهن آگاهی باشه، اینکه بپذیرید فقط به دلیل فشار کاری زیاد خسته هستید و این دلیلی بر عدم کارایی شما نیست. در این صورت احتمالا این دوره رو راحتتر میگذرونید.(تمرینهای ذهن آگاهی)
سازمان شما احتمالاً روشهایی داره که باعث ایجاد فرهنگ فرسودگی شغلی میشه. بنابراین حل کردن مشکلِ فرسودگی شغلی تنها به خود شما بستگی نداره. فرسودگی شغلی یک مشکل فردی نیست، بلکه یک مشکل مسری سازمانی است.
مطالعات انجام شده روی پرستاران و پزشکان نشان میده که وقتی یک نفر احساس خستگی میکنه، همکارانش بیشتر به خستگی دچار میشند و حتی بر بیمارانی که بهشون خدمت میده هم تاثیر میگذاره!
مدل پیشنهادی آدام گرنت تقاضا، کنترل، پشتیبانی(Demand, Control, Support) است. به طور خلاصه، سه راه برای جلوگیری از احساس خستگی وجود داره:
خواستهها و انتظارات شغلی را کاهش بدید.
به هر نفر کنترل بیشتری برای ادارهی کارهاش بدید.
پشتیبانی بیشتری برای کمک در کنار آمدن با مشکلات کاری ارائه بدید.
در پایان فرسودگی شغلی فقط احساس خستگی برای مدتی نیست. این احساس به اندازه کافی شدیده که شروع به تداخل در عملکرد شما میکنه. با آگاهی از اینکه چه چیزهایی میتونه باعث این اتفاق بشه و چطور میشه راه حلی برای خروج از این پیدا کرد، میتونیم در مواجه با همچین وضعیتی راحتتر ازش بیرون بیایم. اصطلاح جالبی که جدا از پادکست با اون آشنا شدم مرخصی سلامت روانی بود! دانشگاه اورگان (University of Oregon) قانونی تصویب کرده که بهموجب آن دانشجویان این دانشگاه میتونند در هر سه ماه، پنج روز مرخصی سلامت روانی بگیرند. ایجاد قوانین از این دست میتونه در کنترل این بیماری مسری سازمانی کمک کنه.
جلسه اول با آدام گرنت: اهمال کاری