ویرگول
ورودثبت نام
آلتین🥀
آلتین🥀پرنده ای که مرده بود ، به من پند داد ؛ پرواز را به خاطر بسپارم
آلتین🥀
آلتین🥀
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

رزی در دنیای زیرین p34 ( اخر )

******

نور سالن رقص کم است و پیست رقص دوباره همان زمین گدازه‌ ای است .

آهنگ تند والس دوباره توسط همان ساز هایی عنکبوتی شکل و آن پیانو غول پیکر نواخته می شوند و زوج هایی که حالا خانم هاشون لباسشون مشکی و آقایون زرشکی پوشیده بودن ؛ دست در دست هم در آن زمین نیمه روشن می رقصند .

کمی روی آن تشک نرم جابجا می شوم و به نیم رخ کالایاس که بی تفاوت دارد نگاه می کند نگاه می کنم !

لبخند کوچکی می زند وقتی که ؛ نگاه من رو شکار می کند ؛ لبخند متقابلی می زنم و آهنگ با نت زیری به پایان می رسه .

او لب می زنه حالا نوبت ماست و ، من رو به رقصی باداهنگ آرومی دعوت می کنه .

دستی که درون پنجه ام است بسیار گرم و محکم هم پهلوم و هم پنجه ام رو گرفته .

با لذت باهاش می رقصم و به صورت کمی نگارش در زیر نور ماه نگاه می کنم .

قلب من نیز کمی تند می تپه ، انگار به جایی چشم هام و مغزم قلبم آینده رو پیشگویی کرده .

آهنگ ادامه داره و به اوج رسیده است ولی ؛ او ایستاده .

با کمی شک زانو می زنه و جعبه ی کوچک مربعی شکلی رو در می اوره که مخمل سیاه است .

دست هام روی هوا خشک شده و لب هام از هم باز نمیشه .

او با لبخند می گوید :

- با من ازدواج می کنی؟

پس نگرانیش برای این مهمونی بود .

دستم رو جلو می برم و به حلقه ی مشکی با یاقوت سرخ به آن زینت می دهد و من با صدایی شادی می گویم :

- بله !

به پایان اولین داستان من در ویرگول رسیده ایم و امیدوارم لذت برده باشید .

ممنونم از خوانده ی وفادارم که تمام پارت ها رو خوند و نظر داد🌱

با احترام نویسنده ❣️

پایان

آهنگرقصزمینپایان
۵
۲
آلتین🥀
آلتین🥀
پرنده ای که مرده بود ، به من پند داد ؛ پرواز را به خاطر بسپارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید