جمشید؛ پاییزا کویر چه شکلیه؟
جمشید کلافه رو نیمکت زیر درخت تو محوطه نشسته بودو به اون رادیو قراضه گوش میداد...
موجِ رادیورو دستکاری کردو گفت: همون شکلی که تو بهارو باقی فصلا هست.
پاهامو کشیدم توبغلمو گفتم: یعنی هیچوقت رنگِ شکوفه به خودش ندیده؟
جمشید یه نگاه بهم انداختو گفت: نه دیگه ندیده...
دوباره دراومدم که: رفیقم نداره؟؟
جمشید دست از سر موج رادیو برداشتو گفت: رفیق به چه کار کویر میاد دیوونه؟
من دوباره پرسیدم: جمشید، کویر پرنده داره؟
جمشید صدا رادیورو کم کردو گفت: نمیدونم، من تا حالا کویر نرفتم.
سرمو گذاشتم رو زانوهامو گفتم: جمشید؛ کویرِ تنهایِ همیشه پاییز، بیرفیق نمیمیره؟
جمشید یه دست به سبیل نازکش کشیدو گفت: حالا اگه رفیق داشت، بهار میشد؟
همونجور زل زده به جمشید جواب دادم: پس وقتی دلش میگیره با کیو چی میچپه تو پرانتز؟
جمشید آرنجاشو از رو زانوهاش برداشتو تکیشو داد به پشتیِ نیمکتو گفت: پرانتز دیگه چه کوفتیه؟!
سرمو رو ساعد دستم گذاشتمو اون دست دیگمو بردم پشت سرمو گفتم: همینی که الان ما توشیم...
جمشید چپکی نگام کردو من دوباره گفتم: اینجوری نگام نکن رفیق، پرانتز خوبه!
خوبه چون تا وقتی توشی میشه از هرچی قاعدهو قانونِ فاصله بگیریو فراموش کنی بیرونِ این پرانتز همه چی یه شکل دیگست، درستو غلط یادت میره...
جمشید پای چپشو انداخت رو پای راستشو گفت: اینا به چه کار کویر میاد مردک؟
پاشدم، پاکت سیگارشو از کنار رادیو برداشتمو یه نخ سیگار کشیدم بیرونو گفتم: کسی چه میدونه؟! شاید کویر دلش می خواد دریا باشه یا جنگل یا رود یا چمدونم هرچی، شکوفه بندازه رو صورت گندم گونشو موج موهاشو بفرسته سمت ساحل!
شاید اصلا کویر دریا بوده از بی رفیقی پاییز شدهو پاییز مونده!
شاید دلتنگِ بارون یا خیلی وقته منتظر ابریه که بهش قول باریدن داده بود!
کی میدونه تو دل کویر چ خبره...؟!
شاید اگه رفیق داشت، پاییز نمیموند!
جمشید متفکر نگام کردو هیچی نگفت.
ته سیگارمو با ته دمپایی سفیدِ رنگورو رفتم له کردمو بهش گفتم: ما کویریم جمشید؟
جمشید دوباره دست برد سمت رادیو صداشو زیاد کرد، سیگار اتیش زدو صدای خواننده از تو رادیو قراضه اومد که: (کویرم، یه کویرِ خشکو تنها، کویر هم صحبتش بادو سرآبه
کویر رویایِ دریا توو سرش نیست، پایِ قصه ــَم بشین حالم خرابه
دریغ از یه جوونه توو وجودم، تمومِ ریشه هام بی برگ و باره
از اشک هایِ خودم سینم تَرَک خورد، تنم از دور شبیهِ شوره زاره
کسی از خلوتم چیزی ندیده، کویر از خلوتش بیرون نمیره
کویر رویایِ دریا توو سرش نیست، کویر تا آخرِ قصه کویره...)