مثلاً یه زن با یه پیراهن قرمز رو تصور کن که داره میرقصه، جلوی موزهی لوور. طوری نقاشی شده که چشم تو، از پای چپش که بالا گرفته و کفش پاشنهدار مشکیش از زیر دامن بیرون زده، حرکت میکنه، توی پیچ و تاب پیراهن، نگاهت بالا میاد و دست راستش رو رد میکنه و به صورتش میرسه که غمگین به نظر میاد. از موهای مشکی بلندش که تو باد میرقصه به دست چپش میرسی که جام شرابی رو بالا گرفته که حس میکنی داره از دستش میافته. بعد چشمت دوباره روی کل نقاشی میچرخه و شک میکنی که زن داره میرقصه یا داره میافته ولی این تو هستی که باید تصمیم بگیری کدومشه. این سفریه که نقاش برای تو ترسیم کرده...