ویرگول
ورودثبت نام
یک رهگذر
یک رهگذر
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

توهم تصویر بِرَند

دوره MBA ، قرار بود سر یکی از درس ها، یک ربع انتهایی کلاس رو هر جلسه یک نفر در یک موضوعی که خودش انتخاب می کرد و مرتبط با موضوعات مدیریتی هم بود، ارایه بده.

اون روز نوبت مجید بود. مجید معمولا با لباس و پوشش رسمی در کلاس ها حاضر می شد و کراوات هم می زد.

اون روز رسمی تر هم شده بود و خلاصه رفت جلوی کلاس ایستاد و بدون مقدمه گفت: بچه ها! لطفا شغل من رو حدس بزنید!

از ردیف جلو یکی یکی و تند تند با اشاره می پرسید و تا نیمه های کلاس، بچه ها بخصوص کم تجربه ترها می گفتن شما مدیر هستید! و سایرین هم با رعایت ادب و احترام بعضا می گفتن مثلا مالی چی هستی یا کار بازرگانی می کنی، تا رسید به انتهای ردیف که بچه های باهوش تر و باتجربه تر کلاس نشسته بودن، اونها دست مجید رو خونده بودن، و می دونستن هدف مجید از این سوال چیه، جواب های پرت و پلا دادن، مثلا یکی گفت شما احتمالا حراست یا انتظامات در یه سازمان یا شرکتی هستی (مجید هیکل درشتی داشت). یکی دیگه گفت راننده مدیرعامل یه شرکت بزرگ، خلاصه چند نفری بدجور حساب و کتاب مجید رو به هم ریختن و از نیمه مسیر بقیه بچه های کلاس احساس کردن لازم نیست خیلی رعایت کنن و الکی برای حفظ دوستی مثلا بگن: مدیر و از نیمه کلاس فراوانی پاسخ های "مدیر" و "رئیس" کم شد و ...

وقتی همه جواب دادن، مجید که از قبل خودش رو برای این آماده کرده بود که اغلب بگن: مدیر و رئیس و ... و طبق همین سناریو هم برنامه ریزی کرده بود که چی بگه و مبحث رو ببره جلو، کم نیاورد و بدون توجه به فراوانی پاسخ ها گفت: خب! دیدید که اکثرتون شغل من رو مدیر و رئیس حدس زدید! چرا؟ چون من توی این چند جلسه طوری رفتار کردم، طوری لباس پوشیدم، و در مجموع تصویری از خودم به شما نشون دادم و ساختم که من رو مدیر تصور کنید.

میثم درجا بلند شد و بهش گفت: شما شمردی کیا چی بهت گفتن؟ فلانی و فلانی که گفتن مالی و بازرگانی و ... فلانی گفت راننده، من گفتم حراست، اون یکی گفت نگهبان ... چجوری به این نتجیه رسیدی که شدی مدیر؟ در ادامه هم چند نفر دیگه هم گفتن بله ما گفتیم فلان و بهمان، خیلی کسی شما رو مدیر حدس نزد.

خلاصه بدجوری حال مجید رو گرفتن.

تو این داستان که با طنز هم همراه بود، یه درس نهفته بود. اولا راجع به تصویر ذهنی دیگران از خودتون دچار توهم نشید.
دوم اینکه تا مطمئن از رفتار و پاسخ دیگران نیستید، روی اون برنامه ریزی نکنید و سناریو ننویسید، اینکار نیاز به تجربه و زمینه سازی و تخصص داره که شما مطمئن بشید در یک جمع مثلا سی نفره، فراوانی رفتارها چگونه پیش خواهد رفت. رفتارهای انسانی بسیار پیچیده هستن و مثل ماشین نیست که همیشه یجور خروجی بده بهتون.

کلاسبرندتصویر ذهنیشخصیتداستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید