قاسم واحدی
قاسم واحدی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

پاسخ به یک سئوال مهم، مدل فرهنگ سازمان شما چیست؟

سازمان‌ها همیشه نقطه کنجکاوی من بوده‌اند، چرا شکست میخورند و چرا برنده میشوند، چرا فرهنگ مقدم بر استراتژی است؟ و این حقیقت که استراتژی صبحانه ای کوچک برای فرهنگ است و فرهنگ سازمان هر استراتژی را در خود هضم میکند.
در طول بیست سال با مطالعه سازمانهای مختلف محققان هاروارد بر اساس رفتار کارکنان سازمان در برابر تغییر و میزان استقلال به ۸ مدل رسیده اند.

در انتهای این مقاله حتما به این سئوال جواب دهید که سازمان شما چه مدل فرهنگی دارد... براساس این چهارچوب فرهنگ سازمان خود را معرفی کنید.


تعریف فرهنگ سازمانی چیست؟ فرهنگ نظم اجتماعی ضمنی یک سازمان است، که نگرش‌ها و رفتارها را در مقیاس گسترده و طولان مدت شکل می‌دهد. هنجارهای فرهنگی هستند در هر سازمان مشخص می‌کنند که چه چیزی دلگرم و یا دلسرد کننده است، چه رفتاری پذیرفته و یا رد میشود، زمانی که فرهنگ به خوبی با ارزش‌ها، انگیزه‌ها و نیازها تنظیم شود، می‌تواند مقادیر عظیمی از انرژی را به سوی هدف مشترک آزاد کرده و ظرفیتهای سازمان را تقویت کند و یا موجب رشد شود.
فرهنگ می‌تواند انعطاف‌پذیر باشد و به طور مستقل در پاسخ به تغییرات ناشی از فرصت‌ها و تهدیدها خود را تکامل دهد. در حالی که استراتژی معمولا توسط گروه مدیران ارشد تعیین می‌شود، اما فرهنگ ترکیبی از دانش و تجارب کارمندان صف و ستاد، نیات رهبران ارشد است.

با استفاده از چهارچوب فوق که دربردارنده مولفه‌هایی شامل ابعاد تعاملات کارکنان و واکنش آن‌ها به تغییرات است، محققان مجله هاروارد بیزنس ریویو هشت مدل را شناسایی کردند که برای تعریف فرهنگ‌های سازمانی و هم رهبران فردی کاربرد دارد، این هشت مدل عبارتند از :

١- فرهنگ سرپرستی، که مبتنی بر روابط و اعتماد متقابل است.مشخصه آن محیط‌های گرم کاری، هم‌کاری و استقبال گرم که در آن افراد به یکدیگر کمک می‌کنند و از یکدیگر پشتیبانی می‌کنند. در این سازمانها کارمندان بوسیله وفاداری متحد شده؛ رهبران بر صداقت، کار گروهی و روابط مثبت تاکید دارند.

٢- فرهنگ هدف‌گرا، که وجه غالب آن با ایده‌آلیسم و نوعدوستی مشخص میشوند وبا محیط‌های کاری منعطف، مشفقانه متمایز میشوند که کارکنانشان سعی می‌کنند برای آینده بلند مدت تلاش کنند. افراد با تمرکز بر روی پایداری و جوامع چند فرهنگی در کنار هم هستند و رهبران بر آرمان‌های مشترک تاکید دارند و برای رسیدن به یک دلیل کار خیر بزرگ‌تر تلاش می‌کنند.

۳- فرهنگ یادگیرنده،سازمانهایی با این فرهنگ با رویکرد جامع و خلاق مشخص می‌شوند و دارای محیط‌های کار مبتکرانه برای ذهن باز هستند که در آن کارکنان به خلق ایده‌های دست جدید می‌زنند و گزینه‌های جدیدی را کشف می‌کنند. کارمندان با کنجکاوی‌هایشان متحد می‌شوند؛ رهبران بر نوآوری، دانش و ماجراجویی تاکید می‌کنند.
۴- فرهنگ شاد و هیجانی که محیط‌های کاری در آن مکان‌هایی با نشاط هستند و افراد تمایل دارند آنچه را که باعث خوشحالی آن‌ها می‌شود انجام دهند. کارمندان با توجه به کنجکاویشان و تحرک زیاد متحد هستند؛ رهبران بر روی روحیه طبیعی و خودمانی بودن و حس شوخ‌طبعی تاکید می‌کنند.
۵-نتیجه گرا فرهنگی است که با دستیابی به هدف و برنده بودن مشخص می‌شود. محیط‌های کاری در این فرهنگها مکانی بر پایه نتیجه و شایستگی هستند که در آن مردم آرزومند رسیدن به عملکرد بالا هستند. کارمندان با انگیزه برای توانایی و موفقیت با یکدیگر متحد می‌شوند؛ رهبران بر موفقیت و هدف تاکید دارند.
۶- فرهنگ اقتدار گرا با قاطعیت و شجاعت تعریف می‌شود و در این فرهنک سازمانی محیط‌های کاری مکان‌هایی بر پایه رقابتی هستند که در آن مردم برای کسب مزایا و پیشرفت شخصی تلاش می‌کنند. کارمندان بر اساس کنترل شدید متحد میشوند و رهبران بر اعتماد به نفس و تسلط تاکید دارند.
۷-فرهنگ برنامه محور با صفات احتیاط و آمادگی تعریف می‌شود. محیط‌های کاری در این فرهنگ مکان‌هایی بسیار قابل‌پیش‌بینی هستند که در آن‌ها افراد با خود اگاهی ریسک می‌کنند و به دقت کارها را به جلو می برند. کارمندان با میل به احساس حمایت و تغییرات قابل پیش‌بینی متحد می‌شوند؛ رهبران تاکید دارند که واقع‌بین و با برنامه‌ریزی در مسیر رو به رشد هستند.
۸- فرهنگ ساختار گرا، بر نظم و هنجارهای مشترک متمرکز است. محیط‌های کاری در این فرهنگ مکان‌هایی هستند که مردم تمایل دارند در چهارچوب قوانین بازی کنند و با آن‌ها هماهنگ شوند. کارمندان بر اساس هم‌کاری متحد می‌شوند؛ رهبران بر تقویت رویه‌های سنتی و آداب و رسوم قراردادی تاکید می‌کنند.

این هشت سبک با چارچوب فرهنگ یکپارچه شده متناسب هستند و با توجه به درجه‌ای از تطبیق پذیری که نشان می‌دهند با استقلال یا وابستگی متقابل (تعامل افراد)و انعطاف‌پذیری یا ثبات (واکنش به تغییر). جایگاه خود را این چارچوب پیدا می کنند، مانند ساختارگرا و برنامه محور، که در این فرهنگها اغلب سازمان‌ها با کارکنان هم‌زیستی بیشتری دارند. در مقابل، فرهنگهایی هسنند که در مقابل هم قرار گرفته‌اند، مانند برنامه محور و یادگیرنده، کم‌تر نقطه مشترکی با هم پیدا می‌کنند و نیاز به انرژی سازمانی بیشتری برای حفظ این محیطها و فرهنکها وجود دارد. هر فرهنگ دارای مزایا و معایبی است و هیچ روشی ذاتا بهتر از دیگری نیست. فرهنگ سازمانی می‌تواند با تمرکز مطلق و یا نسبی بر هر یک از هشت درجه از توافق کارمندان که در آن فرهنکهای سازمان را مشخص می‌کنند تعریف شود. یک ویژگی قدرتمند این چارچوب، که آن را از سایر مدل‌ها متمایز می‌کند، این است که می توان از آن برای تعریف فرهنگ شخصی و ارزش‌های رهبران و کارمندان استفاده کرد.

با تشکر از همراهی شما



فرهنگ_سازیفرهنگمدیرانکسب_و_کارموفقیت
من قاسم واحدی هستم، یک مترجم، علاقه مند به فینتک، دیجیتال مارکتینگ و توسعه کسب و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید