ویرگول
ورودثبت نام
حسین قربانی
حسین قربانی
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

بهترین‌های سال 97 من

دست انداز عزیز، نویسنده دوست داشتنی است که در سایت ویرگول یادداشتهای فوق‌العاده‌ای منتشر می‌کند و شخصاً از خواندن یادداشتهای ایشان لذت می‌برم. این بزرگوار در سال گذشته بانی خیر چند کار خوب بوده و نگاه متفاوتش را دوست داشته و دارم. یکی از بامزه‌ترین و حال خوب‌ترین اتفاقات خواندنی امسال یعنی هشتگ حال خوبتو با من تقسیم کن را راه انداخت و چقدر کار خوبی بود. در این آخر سالی هم یک پیشنهاد داد برای یادداشت آخر سال. آن هم این بود که به جای غرغرهای معلوف از خوبی‌ها و تجربیات سال گذشته برای همدیگر بنویسم. توضیحات این دعوت را می‌توانید در این یادداشت مطالعه بفرمائید و اما بهترین‌های 97 من:

اول از همه در مورد بهترین کتابهایی که مطالعه کردم صحبت می‌کنم. امسال هم مثل سالهای گذشته، مطالعه کتاب (مخصوصاً کتاب چاپی) درصد کمی از زمان من رو به خودش اختصاص داده بود. از این بابت خوشحال نیستم. چرا که وقتی کتاب "سرچشمه‌های دانایی و نادانی" از پوپر رو مطالعه می‌کردم، تازه فهمیدم که چقدر با کتاب کاغذی حالم خوبه، چقدر با حاشیه نویسی توی کتاب حال می‌کنم. چقدر بیشتر متوجه منظور کتاب می‌شم. اونم هم چه کتابی. خوندن این کتاب خیلی خیلی برام سخت بود و وقتی داشتم برای محمدرضا عشوری خلاصه‌اش رو تعریف می‌کردم، کلی هم سر این موضوع سخت بودن کتاب غرغر کردم. اما با این حال خوندن کتاب کاغذی بعد از مدتها حالم رو خوب کرده بود. داشتم کیف می‌کردم به قرآن.

در مورد تعداد کتابهایی که در سال 97 خوندم، چیزی نمی‌گم، تا هم ریا نشه و هم ضایع نشم. (شکلک نیش باز تا بنا گوش به همراه عرقی که بر گوشه‌ی پیشانی دیده می‌شود) اما کتاب برجسته سال برای بنده، کتاب مفرح "رقص با لینوکس" نوشته‌ی "سحر شاکر" بود. کلاً که نوشته‌های سحر رو از توی سایتش دنبال می‌کنم ولی این کتاب یه کتاب فنی محسوب می‌شه با روشی متفاوت. کتابی که حتی اگر نخواهید به سمت لینوکس برید و آدم فنی در این زمینه نباشید، فقط با نگاه کردن بهش حالتون خوب می‌شه. نکته‌ی مثبت دیگه این کتاب اینه که از وقتی منتشر شده، فکر کنم شش باری آپدیت شده و خیلی خیلی اجایل طور برخورد کرده که برای یه کتاب توی حوزه‌ی تکنولوژی امتیاز مثبت محسوب می‌شه.

به نظرم نه تنها در مورد کتاب بلکه در مورد کسانی که امسال وبلاگ اونها رو دنبال کردم هم باید بنویسم. این وبلاگها بخش بزرگی از مطالعه روزانه من رو به خودشون اختصاص دادن و راستش رو بخواید از خوندن مطالب این افراد راضی بودم. تعداد کسانی که وبلاگشون رو دنبال می‌کنم، زیاد هستند و به راحتی نمی‌تونم اسم و آدرس همه‌شون رو اینجا بنویسم، اما علی الحساب به این موارد اشاره می‌کنم:

سحر شاکر – این وبلاگ رو که در بالا هم بهش اشاره کردم، ولی اینجا تاکید بکنم که اگر گفتم یه کتاب فنی نوشته، معنی و مفهومش این نیست که وبلاگش فنی هست. اتفاقاً وبلاگ مناسب توسعه فردیه و من با چالش هزار کلمه در روز توی همین وبلاگ آشنا شدم.

رضا سنگ‌سفیدی – یه کارشناس ارشد کامپیوتر توی وبلاگش از چی حرف می‌زنه؟ دغدغه‌های روزمره رضا از اون جنسی بود که من دوست داشتم و باهاش ارتباط برقرار کردم، مخصوصاً اینکه اغلب یادداشتهاش تم طنز هم داره و ممکنه اون وسط مسطهای مطالعه وبلاگ از زور خنده گوشه‌ی گیبورد هم گاز بگیرید. اتفاقی که برای نگارنده افتاده است.

دست انداز – بدون شک بیشترین حجم یادداشتی که در سال گذشته منتشر شده و بیشترین حجم مطالعه بنده به این وبلاگ اختصاص داره. اگر فکر می‌کنید که این کمیت بالا چیزی از کیفیت یادداشت رو کم کرده باشه، سخت در اشتباهید. دونه دونه‌ی یادداشتها با کیفیت و خواندنی هستند. اصلاً همین یادداشت نتیجه پیگیری مطالب این بزرگواره.

صدرا علی آبادی – یادداشتهای صدرا من رو یاد نوشته‌های طاهر حقوردی عزیز می‌انداخت که امسال خیلی خیلی کم نوشته بود. با اینکه صدرا ده سالی از من کوچکتره ولی خدایی به اندازه ده سال با خوندن یادداشتهاش جابجایی تجربه رو احساس کردم. خیلی خوبه، حالا هم که داره پادکست استارت باکس رو منتشر می‌کنه و اون هم جزو خوبهای پادکست منه.

بهزاد مرادی – یکی از اتفاقهای خوب اسفند ماه و کل سال، رویداد دورهمی پادکسترهای فارسی زبان بود که به زودی گزارشش رو منتشر می‌کنم. توی این رویداد بالاخره موفق شدم بهزاد مرادی رو ملاقات کنم و از نزدیک ببینمش. فی الواقع جزو آدمهایی بود که با یادداشتهاش خیلی خیلی حال می‌کردم و همیشه خدا هم نظراتش رو نقد می‌کردم و اون هم خیلی با سعه صدر پاسخشون رو می‌داد. خودش از یادداشتهاش دوست‌داشتنی‌تر بود.




حالا که به رویداد دورهمی پادکسترها اشاره کردم، پس به بهترین تجربه سال 97 هم همینجا اشاره می‌کنم. اون هم چیزی نیست جز ساخت پادکست. راستش رو بخواید، بیشتر کار پادکست تراولکست با مجید (برادرم) بود و من از بس بهش غر زده بودم، وارد این کار شدم. تجربه ناب و خوبی بود از ارتباط با آدمهایی که در حالت عادی هیچ وقت باهاشون هم کلام نمی‌شدم. تجربه‌ای که کمک کرد فضای جدید و آدمهای جدید رو بشناسم و بیشتر از همه به خودم نزدیک‌تر بشم. همین جا بگم که بهترین پادکستهای سال 97 رو توی یه یادداشت جدا و ذیل وبلاگ نمک سبز منتشر می‌کنم.




در مورد فیلم هم اول سال 97 برنامه‌ریزی کرده بودم که چندتا فیلمی که خیلی وقت بود تو لیست تماشا داشتم رو نگاه کنم. اوایل هم خوب پیش رفتم ولی بعد از بحران روحی مرداد ماه، بی‌خیال شدم و بعد از یه مدت سکون، به همراه رضا دوباره برگشتم به روزهای خوب فیلم دیدنم. به همراه رضا فیلم‌های خوبی رو تماشا کردم و دمش گرم که در سایتش رو برای یادداشتهای ما باز گذاشت که هر چه می‌خواهد دل تنگمان بنویسیم و بخوانیم. در این آدرس فیلم‌هایی که با رضا تماشا کردم را می‌توانید ببینید و بخوانید که در موردشان چه نوشته‌ایم. خودم به شخصه از 12 مرد خشمگین و The intouchable بیشتر لذت بردم و حالم خوب شد.




روز اول سال 97 بابا از بالای پشت بام افتاد. این اتفاق می‌تونست کل سال رو برای من تیره و تار کنه، اتفاقی که به خیر گذشت، نه اینکه بابا طوریش نشده باشه، ولی همین که هست و حالش هم خوب شد، برای من کافی بود. با بودنش نه تنها امسال که کل زندگی من فوق‌العاده‌س. برای همین بهترین عکس امسالم رو به بابا اختصاص دادم. همون عکسی که توش داره می‌خنده.

حال خوبتو با من تقسیم کنبهترین های سال نود و هفت من
یک آدم معمولی و کنجکاو، همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید