مجموعه نوشته‌های ع.ب
مجموعه نوشته‌های ع.ب
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

اندر مصائب افسردگی چال شده


افسردگی چال شده... کلمه‌ای نه‌چندان خوش‌ساخت و زیبا. کلمه‌ای به‌جای عبارت «افسردگی نهفته». اولین‌بار که با این عبارت روبه‌رو شدم به قول امروزی‌ها «شوک» شدم. کم خودمان در لابه‌لای این روزمرگی‌ها بدبختی و هزار قصه خوشاب و رنگ داریم حال این بین کسی پیدا شده و مدعی است که در کنار این‌همه نوعی افسردگی هم هست که نشانه‌هایش با دیگر انواع افسردگی فرق می‌کنند و ممکن است حتی خودتان متوجهش نشود چه رسد به دیگران.

به‌به! واقعاً عالی است. چه‌بهتر از این. نوعی افسردگی که هیچ‌کس متوجه آن نخواهد شد و این کتاب قصد دارد شما را آگاه کند. بو می‌دهد. البته به من می‌گویند شکاک پارانوئیدی اما بو می‌دهد. مخصوصاً آن جا که نویسندۀ محترم با لفظی حاکی از تواضع اعلام می‌دارد که این عبارت همان که من افسردگی چال شده نامیدمش و او افسردگی نهفته، عبارتی علمی نیست و در هیچ کتاب منبعی پیدا نمی‌شود و خلاصه مفهومی است ناب و داغ و تازه محصول همین خانم عزیز نویسنده.

بگذارید سؤالی بپرسم. اگر من محصولی داشته باشم که بدانم کسی نمی‌خواهد آن را بخرد چه می‌کنم؟ اول کاری می‌کنم که «نمی» اول «خواهد» به «ب» تغییر وضعیت بدهد و بشود «بخواهد». سپس با آب‌وتاب و هزار سروصدا در بوق‌وکرنا می‌کنم که وای اگر این را ندانید، وای اگر آن کار را نکنید، وای اگر این کتاب را نخرید (نفس عمیق) و ادامه ماجرا...





خلاصه که این‌ها تمام آنچه بود که اولین‌بار که کتاب را به دست گرفتم به ذهنم رسید. بیشتر دلخوش بودم به این. کمی دلم می‌خواهد سخت نقد کنم؛ اما خب کتاب نخوانده را نمی‌شود نقد کرد. همین شد که خواندم. کمی بیشتر خواندم. در وقت‌های فراغت خواندم. در دانشگاه و این‌طرف و آن طرف خواندم. در نهایت باز به حرف امروزی‌ها «شوک» شدم. مفهوم افسردگی چال شده یا همان افسردگی نهفته شاید تشخیصی علمی نباشد؛ اما حقیقتاً گفتار نویسنده منطقی بود.

به این فکر کنید که عمری به درازی اتم هیدروژن دارید و تمام این عمر را صرف این کرده‌اید که دیگری را راضی کنید. فرض کنید تمام این مدت را صرف این کرده باشید که روزبه‌روز و ثانیه به ثانیه به قیمت نارضایتی خودتان دیگری را راضی کنید. آدم سختش می‌شود نه؟ کلاً بحث این کتاب هم همین است. بی‌آنکه بفهمیم درگیر این دیگری می‌شویم که همیشه خدا پرتوقع است و خواهان. و ما هم گویا عاشق این هستیم که دیگران از ما راضی باشند (البته این قاعده به‌استثنای افرادی است که از خودشان راضی هستند). و این مسیر راضی نگه‌داشتن دیگران گویا هزینه‌ای بس سنگین دارد و این همان مفهوم افسردگی نهفته است که نویسنده سخنش را در این کتاب رانده.

پدر گفته همیشه باید نمره 20 بگیری. تو فهمیدی اگر 20 نگیرم پدر هیچگاه دوستم نخواهد داشت. و این شده که همیشه در تقلای 20 بوده‌ای. به هر قیمتی و در هر سنی و در هر موقعیتی و الی آخر.

یا پدر یا مادر سخت‌گیر یا اجتماعی چلاق یا دوستی کج‌فهم به تو گفته‌اند که تو هیچ نخواهی شد و تو تا آخر عمرت در پی این هستی که یک چیزی بشوی. آقای دکتری، آقای مهندسی، به‌هرحال چیزی که از هیچ بهتر باشد. و در تمام این فرایندها و مسیرها تو در تلاشی تا به غیر تأثیری داشته باشی و حواست نیست که خود متأثر از چه خواهی شد. متأثر از نارضایتی از زندگی. از خودت. از خانواده و روابطت و در کل در تمام عمرت هم که تلاش کنی و مثل جانوری وفادار کار هم که بکنی و کرورکرور پول هم که داشته باشی و خلاصه اصلاً تو را طلا بگیرند و بگذارند سردر جهان باز تو از خودت ناراضی و همیشه انگار چیزی سر جایش نیست و تو نمی‌دانی که آن چیز که سر جایش نیست خود تو هستی.

خلاصه این افسردگی نهفته همان کمال‌گرایی است. و این کمال را گویا هیچ‌کس هنوز نیافته و همین گم‌گشتگی او ما را هم بیچاره کرده. آخر که گفته بود شما به دنبال کمال بگردی. بی‌خیال شو جان من. مگر کوری یا نمی‌بینی؟ از خودت که رضایتی نداری. برای دیگران که زندگی می‌کنی. هیچ‌وقت آن چه واقعاً دلت می‌خواست نشدی. همیشه تحت‌فشار و عذاب و خودسرزنشگری و کوفت و زهرمار بوده‌ای. حالا هنوز به دنبال کمال می‌گردی؟ بی‌خیال! کمال را سگ خورد!

اگر هنوز قانع نشدی پیشنهاد می‌کنم این کتاب «افسردگی نهفته» را بخوانی. شاید عقل به کله‌ات آمد.

معرفی کتابافسردگیروانشناسینقدکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید