حسیه که ناراحتی از چیزی رو تو وجودتون ایجاد میکنه. یک «چیز» عامل اساسی هر حسیه. حس بد هم از چیز ناشی میشه. شما نمیتونین حس بدی از هیچچی داشته باشین. اگر همچین فکری میکنید حتماً دلیل حس بدتون رو فراموش کردین ولی ناراحتیشو هنوز به دوش میکشین.
وقتی توقعمون از چیزی به حقیقت نمیپیونده حس بدی درونمون از اون چیز شکل میگیره.
مثلا از فردی خوشتون میاد، شما ازش توقع دارید همیشه زیر نظرتون باشه، کارهایی که در نظر شما درستتر هست رو انجام بده و در اصل شما توقعی بیجا از کسی دارین که شخصیت آزادی باید داشته باشه پس هر لحظه باید منتظر نابود شدن خواسته تون و ایجاد حس بد نسبت به طرف مقابلتون باشین.
وقتی فکر میکنید روی چیزی کنترلی دارین، دلیل همه کاراشو میدونین، آیندشو پیش بینی میکنین، یعنی شما از اون چیز توقع دارین.
حس بد چیز خوبی نیست، ناراحتی و نفرت رو تو دلمون پرورش میده، دلیل به وجود اومدنش توقع ما از اون چیز بوده، پس نباید جایی برای حس بد بذاریم درسته؟
اول حس بدتون رو از بین ببرین. اگه معیارهاتون همون معیارهای قبلیه حس بد رو با بی حسی تعویض کنید. اگه معیارتون اشتباه بوده حس خوب نسبت به اون چیز رو تو خودتون ایجاد کنید.
کافیه باور داشته باشید به مجبور بودن اون چیزها! اون چیز در پیچیده ترین حالت ممکن یه انسان میتونه باشه که در واقع اختیاری از خودش نداشته و نداره. مطلب آیا انتخاب وجود دارد؟ رو در همین باره نوشتم و لطف شماست اگه که اونم مطالعه میکنید.