ََABNOOS
ََABNOOS
خواندن ۲ دقیقه·۵ روز پیش

وارث

درد

می‌کِشد ریشه، ولی
زخم آفت می‌شود بر ریشه‌اش
گویی که زخمی با تبر در انتظار
پیر دردیست مقتول، زود تسلیم می‌شود
یک نفر از دور شاهد می‌شود
زبانش قفل و دستانش مسیر یک گسل
لرزه از پیکر به روحش می‌شود
درد بر بستر فتاد و زخم را
در کوچه‌ها تعقیب گویی می‌شود
من برای درد مرهم نیاوردم ولی
گفتند زخم از کرده‌‌اش ناگه پشیمان می‌شود
نمک بر چشم می‌پاشد مگر روزی
عذرِ قتلش را ببخشد درد و درمانش شود
زخم با گل بر مزار درد حاضر می‌شود
شاهد هم آنجاست اما باورش کم می‌شود
من ولی اشکی به دامن ریختم
وارثین دردی به زیر خاک، که جایش زخم اهدا می‌شود
ما وارثان دردهای بی شماریم
زخم اما می‌کشد جور وراثت را
قاتلی انگار مقتول می‌شود

عکس . شب گذشته . حوالی ساعت۷
عکس . شب گذشته . حوالی ساعت۷


میان کوچه خرامان خرامان می‌رفتم. سر چسبیده به تن، تن تنها، تنها گناه‌کار.
پیاده تا خاطراتم رفته بودم‌. پیاده بازگشته بودم.
شب بود.
شب هم آمده بود آرزویی بکند. برای تاریکی‌هایش دعا می‌کرد. نمی‌دانست دعا تاثیرش را از دست داده است.
دست‌هایم در جیب بی‌قرار بودند. دستانم محبوس بودند‌. خواستم اشک‌هایم را پاک کنم اما دستانم بی پناه می‌شدند‌. شبیه خودم
نزدیک خانه سرم بالا آمد. افتاد به آسمان، نگاهم. ستاره‌ای در دام ماه افتاده بود‌.
از ماه متنفر بودم‌. خواستم بگویم ستاره در بند نشو، کسی زیر کلاه پشمی فریاد زد

ستاره از اینجا آغاز شد: نسل آدم در جیر جیر شب، آرزوهایشان را به آسمان سنجاق می‌کردند

من آرزویی کرده بودم؟ نه. احمق‌ها همیشه حدس می‌زنند دلیل غم شما عشق است.
پیشانی‌ام را به زنگ در تکیه دادم. منتظر صدای زنگ بودم‌
صدایی نیامد. شاید گوش‌هایم هنوز سوت می‌کشید‌.
تازه یادم افتاد مرده‌ام.

.
.




- نمی‌خواستم تا مدتی بنویسم. ناگهانی شد. ناگهان داشتم خفه می‌شدم و نمی‌دانم که دست‌های چه کسی آویزان به گریبانم بود.

شعرستارهآرزودردآسمان
سرد و تیز می‌خندیدی؛ یک سینِما فرو می‌ریخت'
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید