ویرگول
ورودثبت نام
Aa8_4Dd
Aa8_4Dd
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

جنگجویی خسته ام...

جنگجویی خسته ام بعد از نبردی نابرابر...

خالی ام چون باغ بودا ، خالی از نیلوفرانش

خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش

خلق ، بی جان ، شهر گورستان و ما در غار پنهان

یاس و تنهایی من ، مانند لوط و دخترانش

پاره پاره مغربم ، با من نه خورشیدی ، نه صبحی

نیمی از آفاقم اما ، نیمه ی بی خاورانش

سرزمین مرگم اینک ، برکه هایش دیدگانم

وین دل توفانی ام ، دریای خون بی کرانش

پیش رویم شهر را بر سر سیه چادر کشیده

روسری های عزا از داغ دیده مادرانش

عیب از آنان نیست من دل مرده ام کز هیچ سویی

در نمی گیرد مرا ، افسون شهر و دلبرانش

جنگجویی خسته ام بعد از نبردی نابرابر

پیش رویش پشته ای از کشته ی هم سنگرانش

دعوی ام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت

راست چون پیغمبری رو در روی ناباورانش

حسین منزوی

نوشته شده در  دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱  توسط شهاب

شعرجنگجوخستگینا امیدیافسردگی
یک انسان.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید