آقای شاید ...!
آقای شاید ...!
خواندن ۱ دقیقه·۱ روز پیش

از ازل، خاکِ مرا، عطر تنت گل می‌کرد

به سر انجام تو در قصه‌ام ایمان دارم
چون به احساس تو در سینه‌ام ایمان دارم

گر چه این راه دراز است ولی باکی نیست
من به آرامش آغوش تو ایمان دارم

مرد و نامرد و یل و پیر و جوان آمده‌اند
که پشیمان شوم اما به تو ایمان دارم

از ازل خاک مرا عطر تنت گِل‌ میکرد
تا ابد، من به تناسخ فقط ایمان دارم

شعرعطر
ایهام، تناقض، پر از ابهام و دو پهلو، من شایدم و شخصیتم شکل ندارد...!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید