تو دلت برام تنگ نشد؟
صبحا وقتی بیدار شدی یا شبا موقع خواب، نگاه نکردی ببینی من چی گفتم؟
حتی هیچی نگفتنم هم دلتنگت نکرد؟
دلت نخواست آهنگایی که گوش کردی رو برام بفرستی؟
دوست نداشتی چیزایی که میبینی رو نشونم بدی؟
یعنی هیچ اتفاقی نیفتاد که دلت بخواد دربارهش باهام صحبت کنی؟
غذای موردعلاقم رو نخوردی که یادم بیفتی؟
تو اصلا نگران حالم نشدی؟
دوست نداشتی بدونی دارم چیکار میکنم؟ اطرافم چی میگذره و اصلا کجام؟
تو دلت تنگ نشد؟ تو نگران نشدی؟
تو مثل من هرشب فکر نکردی به شبایی که باهم صبحشون میکردیم؟
تو نخواستی بدونی چی شده؟ نخواستی بگی؟ نخواستی بشنوی؟
جدی جدی تو دلت برام تنگ نشد؟!