خب من راجب سختی یک دهه هشتادی بودن نوشتم ولی خب همتون گفتین راجب دهه شصتی ها هم بنویسم و خودمم خیلی دوست داشتم راجب این موضوع بنویسم،چون دهه شصتی ها خیلی سختی هایی کشیدن که البته تنها افرادی هستن که با جک از سختی هاشون یاد میکنن،این نکاتی که میگم تک تک شون واقعی هستن و هیچ تخیلی تو کیبورد من نیست.
همه چی اون موقع ها ارزون بوده شما فکر کنید با 10 تومن طلا خریدن و با 12 تومن انگشتر مینا کاری شده میخریدن(من باورم نمیشه) بیشترین پول تو جیبیشون هزار تومن بوده.
بچه ها حق نداشتن از پول توجیبیشون اون جوری که دوست داشتن استفاده کنن حتی عروسک هم نداشتن و حق نداشتن با پول توجیبی شون بگیرن و ترجیح میدادن به جای عروسک براشون طلا بگیرن!(ولی با طلا نمیشه بازی کرد)
خب تفریح کردنشونم خیلی هیجان انگیز بوده (این قسمت خاطره ی کسی که من باهاش مساحبه کردم)
تفریحشون این شکلی بوده که یک عمو داشتن که کلی خوراکی داشته ولی خوراکی شو به هیچ کس نمیداده یک روز بچه ها بهش گیر میدن که به ما هم خوراکی بده عموشونم میگه هرکی بیشتر سنگ بخوره بهش خوراکی میدم? بچه ها هم میرن دم رودخونه و کلی سنگ میارن و شروع میکنن به غورت دادن? (البته اخرش با ادامس و بستنی از همشون استقبال شد)
یکی از مورد علاقه ترین چیز های دنیا بستنی دوقلویی بود که باید با خواهر برادر ها تقسیم میشد و جزو خوراکی های لاکچریشون بود.
حالا یکی از خوراکی های خوشمزه ی اون موقع بگیم پفک نمکی مینو اسم اشنایی نه؟ اون موقع زیاد خوراکی نبوده برای همین چیزی که مشترک دوست داشتن این بزرگوار بوده:
طبق معمول میخوام از تبعیض هم بگم،قضیه ی تبعیض جنسی تو اون زمان اینشکلی بوده که مردا سر سفره میشستند ولی زن ها تو اشپزخؤنه غذا میخوردن یا بخش خوب غذا/ورزش ها برای مرد ها بوده یا انقدر اذیت میکردن که دخترا شبیه پسرا میشدن و جزوی از اونا باشن..
حالا یکم از صدا و سیما بگیم بهتون یکی از مورد علاقه های اون موقعه اوشین بوده? اصولا نمیشد همه تلوزیون رنگی داشته باشن برای همین فیلم هارو جمعه ها با کلی جعبه تخمه میرفتن خونه ی اون کسی که تلوزیون رنگی داره.
یکی از بزرگ ترین تفریح دوست ما این بود که سوار تراکتور میشدن با کل خانواده(عمو/عمه/دایی/خاله) میرفتن دم رودخونه و از صبح زود تا شب اونجا بودن. و کلی بهشون خوش میگذشت. یکی دیگه چیزایی که خیلی بهشون *بچه ها* حال میداد این بود که با نی و اکلیل خال هندی بزارن و موهاشون و با سرمه و مش رنگ کنن و با تور شبیه فیلم هندی ها باشن ولی اون موقع موهای دخترا نباید بلند میشد و پسرؤنه تو سلمونی مردونه موهای دخترا رو میزدن و همین باعث شد دخترا با حسرت دختر جوون های فیلم هندی هارو ببینن?
ولی یک چیز خیلی هیجان انگیز واسه ی کل آدمای اونجا لاک های قرمز عروسی ها بوده که کل فامیل لاک قرمز میزدن یا بچه ی 9 ساله خودشو با اکلیل و سرمه ارایش میکرد? یا گاهی تو کل عروسی فقط سه تا نوار پخش میشد یا اجرای زنده ی مربوط به هر شهر.
یا یکی از بهترین تفریحات این بود با چکمه پلاستیکی برن تو رب گوجه:)
بخوام از تبعیض ها بگم میتونم به این اشاره کنم که توپ ها فقط برای پسرا بوده:)
و صد البته تفاوت بین بچه ی اول و دوم بوده و تفادتی که بین بچه ی دوم و چهارم بوده میتونم بگم کلی فشار و مسئولیت رو دوش بچه ی اول بوده و همین مسئولیت ها باعث کلی کتک خوردن بچه های کوچیک از بچه اول بوده و متاسفانه بچه ی اخر هیچ کمکی نداشته و مسئولیت های بچه ی اول رو نداشته..
از لحاظ اقتصادی وضع کشور نابود شده بود چون تا سال 1367 جنگ بود و همه چیز جیره ای بوده و بچه ها اذیت میشدن ولی همه چیز که همیشه سخت نبوده بوده؟
ممنون که این پست طولانی و خوندین.
_داستان واقعی