« کابوس تن - بی صبری جان »
من و او
دست در دست هم وتهی زمیان
قدم زنان
در ساحل دریای آرام جهان
چشمانمان دوخته بر آفاق سرخ آن سامان
بدور ز هر نوع تردید و گمان
می رویم بسوى وحدت تن
یکتائی جان.
و وسوسه هماغوشی هردم
هر آن
می رباید هوش دل از جان.
و من
در این اندیشه :
«که اگر در آنسوی آفاق تن یقین نگردد این گمان
پس این اتفاق این چنین متاخر
میسر آید شاید هم اکنون بی گمان»
در آغوشش کشیدم به امید وصلت جان
لیک
نیافتم چیزی
جز مشتی پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان.
چشم که گشودم زین رؤیا
یافتم تنی سرد و تنها
در آغوش کشیده اندام خویشتن
در حالتی از جنین
در لبه پرتگاه زمان.
و این چنین بود که
چرت نیمروز من باطل شد
و هبوط نمودم بار دیگر بر خاک گمان.
و اینک
بار دگر
میل عروج به آسمان
در اوج بیداری جان.
از کتاب (غزل هستی) اثر استاد علی اکبر خانجانی
بیش از 170جلدکتاب صوتی و رایگان از همین مولف در لینک های زیر:
https://drive.google.com/file/d/1zXuKPJ1PuKONLewyXIe0huzfIxfU_GmT/view?usp=sharing
https://up.20script.ir/do.php?filename=c861-ketab1401.rar
یا کانال تلگرامی:
https://t.me/sheytan_shenasi20