علی حیدری
علی حیدری
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

به بهانه‌ی معرفی کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی؛ رنج معمولی بودن!




چطور با رنج معمولی بودن کنار بیاییم؟ «کسی قربان صدقه‌ی ما نمی‌رود. کامنت‌های ما هزاران لایک نمی‌گیرد، کسی از ما امضا نمی‌گیرید؛ کسی جلوی پای ما بلند نمی‌شود. ما الگوی کسی محسوب نمی‌شویم. حتی فرزندان ما با ما پز نمی‌دهند.»

اگر دغدغه‌هایی از این جنس دارید شما دچار «اضطراب جایگاه اجتماعی» هستید و لازم است فارغ از هر نقشی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی خود ایفا می‌کنید، یاد بگیرید که اگر فرد مهمی نیستید و موقعیت اجتماعی خاصی ندارید، ولی انسان خوبی باشید؛ اگر ستاره‌ی درخشان عرصه‌ای نیستید، تماشاچی خوب و باکلاسی باشید. اگر محبوب دل تمام جامعه نیستید و شهرت چشمگیری ندارید، مجبوبِ دل خانواده، فرزندان و همسایه‌ها باشید و اگر نقش خاصی ایفا نمی‌کنید، نقش عادی خود را به شکلی خاص ایفا کنید!

چنین رویکردی باعث می‌شود فراتر از فراز و نشیب‌های زندگی و موفقیت‌ها و شکست‌های مقطعی، پذیرای هویت خود باشید و از آنچه هستید با جان و دل استقبال کنید: به خود افتخار کنید تا دیگران به شما افتخار کنند، هر کسی که هستید...

با وجود زمینه‌‌چینی بالا، برای تشریح بیشتر موضع باید گفت: یکی از دغدغه‌های همۀ ما این است که دیگران چه نظری درباره‌مان دارند. همۀ ما خواستار موفقیتیم و از شکست می‌ترسیم. همۀ ما کم و بیش، و غالباً در خفا، دربارۀ جایگاه اجتماعی‌مان اضطراب داریم.

این موضوعِ اصلی کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی از آلن دوباتن را شرح می‌دهد. دوباتن استاد نگاه موشکفانه به مسائل و تحلیل بدیع از آن‌هاست. این بار نیز چنین کرده است. در حقیقت، حاصل کار آلن دوباتن کتابی است که نه فقط سرگرم کننده و تأمل برانگیز است، بلکه رنگی از نبوغ و حکمت دارد، و می‌تواند در حل این مشکل به انسان امروز کمک کند. اضطراب جایگاه اجتماعی هم تشریح یکی از دردهای انسان مدرن است و هم پیشنهاد راه‌هایی برای درمان این درد.

آلن دو باتن در کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی به این نگرانی هر روزه و شاید هر لحظه ما پرداخته و می نویسد: «جایگاه اجتماعی والا پیامدهای خوشایندی به دنبال دارد، از جمله امکانات، آزادی، فرصت، آسایش و شاید مهم‌تر از همه احساس مورد توجه و ارزشمند بودن. جایگاه اجتماعی والا از نظر بسیاری بهترین نعمت‌های زمینی است، حتی اگر کسی مستقیما به آن اذعان نکند.»

دو باتن در مقدمه کتاب خود با ارائه تعاریفی در مورد جایگاه اجتماعی، تعریفی نیز از اضطراب جایگاه اجتماعی ارائه می‌دهد:  «نوعی نگرانی که چنان تباه‌کننده است که می‌تواند گستره‌های مختلف زندگی ما را نابود کند، نگرانی از این که نتوانیم خود را با آرمان‌های موفقیت که جامعه تعیین کننده آن است تطبیق دهیم و از ‏شان و احترام محروم شویم. یا نوعی نگرانی از اینکه از لحاظ منزلت اجتماعی در پایین ترین مرتبه یا در آستانه سقوط به مرتبه‌ای پایین‌تر قرار داشته باشیم.»

نویسنده با مطرح کردن این نظریه که اضطراب جایگاه اجتماعی قابلیتی استثنایی در ایجاد درد و رنج دارد به این ویژگی انسان امروز اشاره می‌کند که بیشتر ما برای اینکه احساس خوبی درباره خود داشته باشیم متکی به نشانه های احترامی هستیم که از جامعه دریافت می‌کنیم. در حقیقت هویت و عزت‌نفس ما در نتیجه‌ی نگاه ما به خویشتن است، منتاها موضوع اینجاست که این «نگاهِ خویشتن»، خود نتیجه‌ی نگاه دیگران به ماست. پس هویت ما در گرو نگاه، قضاوت و ارزیابی دیگران از ماست. نگاهی که در بیشتر جوامع ناشی از معیارهای مرتبط با موقعیت و جایگاه اجتماعی است.

دوباتن با برشمردن کاربردهای تمایل به داشتن جایگاه اجتماعی نظیر «ایجاد انگیزه برای به کارگیری استعدادها، ترغیب به متمایز دیده شدن، ممانعت از رفتارهای نامتعارف و زیانبار و انسجام بخشیدن به اعضای جامعه هول یک نظام ارزشی متداول»، عنوان می کند که این تمایل می‌تواند کشنده باشد و به همین دلیل سودمندترین راه برای پرداختن به این وضعیت، درک آن و صحبت در مورد آن است.

آلن دوباتن در کتاب اضطراب جایگاه اجتماعی، در دو بخش موجبات و راه‌حل‌ها برای نخستین بار به وضعیتی شایع نامی خاص داده است و سرچشمه های آن و راه‌های ممکن مقابله با آن را بررسی کرده است. حاصل کار او کتابی است که می تواند در حل این مشکل غامض به انسان امروز کمک کند.

دربارۀ انگیزه‌هایی که ما را وادار به کسب جایگاه اجتماعی می‌کنند فرضیات متداولی وجود دارد که از میان آن‌ها می‌توان آرزوی ثروتمند شدن، کسب شهرت و نفوذ را نام برد. ولی شاید دقیق‌تر این باشد که مجموعِ آنچه را در جستجویش هستیم در واژه‌ای خلاصه کنیم که به‌ندرت در نظریۀ سیاسی از آن استفاده می‌شود: عشق.

بعد از تأمین نیازهای ابتدایی مانند غذا و سرپناه، مهم‌ترین خواستۀ ناخودآگاهی که انگیزۀ کسب جایگاهی والا در سلسله‌مراتب اجتماعی می‌شود، بیش از آنکه به دست آوردن اموال یا قدرت باشد، میزان عشقی است که به دنبال کسب جایگاه اجتماعی از آن برخوردار می‌شویم. پول، شهرت، و نفوذ به عنوان نشانه‌های عشق و ابزارهای رسیدن به عشق، دارای ارزش‌اند و به‌خودی‌خود هدف محسوب نمی‌شوند.

چطور می‌توان واژه‌ای را که عموماً با خواسته‌های ما از پدر و مادر یا همسرمان مرتبط است در مورد آنچه از دنیا می‌خواهیم و دنیا می‌تواند به ما بدهد استفاده کرد؟

شاید بتوان عشق را در قالب روابط خانوادگی، جنسی، یا دنیوی، به مثابۀ احترام و اهمیتی تعریف کرد که فردی برای وجود فرد دیگر قایل است. برخوردار شدن از عشق کسی به معنای مورد توجه و مراقبت واقع شدن است. در نتیجه‌ي آن، حضورمان اهمیت می‌یابد، ناممان در خاطر کسی می‌ماند، کسی به نظرهایمان گوش می‌کند، کسی هست که در هنگام شکست دلداری‌مان بدهد و نیازهایمان را برطرف سازد. و ما با چنین توجه و مراقبتی شکوفا می‌شویم.

تفاوت‌هایی بین عشق به جنس مخالف و شکل‌های مختلف عشقی که به دنبال به دست آوردن منزلت اجتماعی از آن برخوردار می‌شویم وجود دارد: عشق نوع دوم بُعد جنسی ندارد، به ازدواج منتهی نمی‌شود، کسانی که چنین عشقی را نشان می‌دهند معمولاً انگیزه‌های دیگری برای ابراز آن دارند، و با وجود این کسانی که از چنین عشقی برخوردار می‌شوند درست مانند عشاق رمانتیک، از لطف و گشاده‌رویی دیگران بهره‌مند می‌شوند.


معمولاً دربارۀ فردی که در اجتماع از جایگاه مهمی برخوردار است می‌گویند برای خودش «کسی» است و افرادی را که در نقطۀ مقابل قرار دارند «هیچ‌کس» می‌خوانند؛ که فی‌نفسه عبارتی یاوه است چون همۀ ما برحسب ضرورت افرادی دارای هویت هستیم و به یک اندازه حق حیات داریم. ولی چنین واژگانی بیانگر انواع رفتارهایی است که برای گروه‌های متفاوت مقرر شده‌اند.

در نتیجه‌ی چنین نگاهی، افراد فاقد منزلت دیده نمی‌شوند، با بی‌حوصلگی با آن‌ها برخورد می‌شود، مشکلاتشان و نیز هویتشان نادیده گرفته می‌شود.

آثار فقدان منزلت اجتماعی صرفاً در ابعاد مادی جلوه‌گر نمی‌شود. تاوان چنین فقدانی به‌ندرت در حداقلِ امکان معاش و رنج‌های جسمی خلاصه می‌شود. جایگاه اجتماعی نازل شاید بیش از همه عزت‌نفس فرد را تحت تأثیر قرار دهد. این رنج را تا زمانی که تحقیر به دنبال نداشته باشد، مدت‌ها بدون شکایت می‌توان تحمل ‌کرد. مثلاً سربازان و کاوشگرانی که با میل و ارادۀ خود محرومیت‌هایی بیش از محرومیت فقیرترین اقشار جامعه را تاب می‌آورند, با آگاهی از احترامی که دیگران برایشان قایل‌اند این دوران پرمشقت را پشت سر می‌گذارند.

مزیت‌های موقعیت اجتماعی والا نیز فقط به ثروت محدود نمی‌شود. جای تعجب نیست اگر افراد بسیار متمول همچنان به مال‌اندوزی برای پنج نسل بعد از خود ادامه می‌دهند. تقلای این افراد زمانی غیرعادی به نظر می‌رسد که صرفاً انگیزۀ مالی این ثروت‌اندوزی را در نظر بگیریم. آن‌ها علاوه بر پول، در جستجوی احترامی هستند که روند کسب ثروت به دنبال دارد.

معدودند کسانی که مشخصاً عاشق هنر و زیبایی یا راحت‌طلب و خوشگذران باشند، ولی تقریباً همۀ ما ولع عزت و احترام داریم؛ و اگر در آینده جامعه‌ای پاداش جمع‌آوری دیسک‌های پلاستیکی کوچک را برخورداری از عشق قرار بدهد، چندی نخواهد گذشت که چنین اقلام بی‌ارزشی محور پرشورترین سوداها و اضطراب‌های ما خواهند شد.

معرفی کتابسلامت روانیروانشناسیکوچینگانگیزشی و موفقیت
ایده‌پرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینه‌های روانشناسی، سرمایه‌گذاری، کسب‌وکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا می‌نویسم. سایتم: aliheidary.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید