در ایران به دلیلِ مجموعهای از عوامل نظیرِ فرهنگ، نژاد، آبوهوا و حتی غذا، خونگرمی رایجتر از خونسردی است. البته خونگرمی اصطلاحی تخصصی و با تکلیفِ مشخص نظیرِ درونگرایی نیست، با این حال عموما به کسی گفته میشود که با دیگران زود میجوشد و پرحرف و اهلِ بگو و بخند با دیگران و حتی غریبههاست.
در ایرانِ خودمان هم، همه به یکسان از این ویژگی بهرهمند نشدهاند. مثلا شیرازیها، بوشهریها و اهوازیها، آبادانیها به خونگرمی شهرهاند. آبوهوای گرم، وجود دریا، غذاهای تند و پوستِ تیره به وضوح نشانههایی از این خونگرمی میدهند.
تا این جای کار هیچ اشکالی وجود ندارد. مشکل از آنجایی شروع میشود که یک تعبیرِ نادرست باعث میشود که تصور کنیم، خونگرمی خوبی است و خوشخلقی خوشاخلاقی.
چنین تعبیرِ غلطی است که باعث میشود از آلمانها یا روسها به نیکی یاد نکنیم چون خونگرم نیستند و یا آدمهای جدی و سرد را آدمهای بدی تلقی کنیم؛ در حالی که فردی جدی و اخمو میتواند فردِ خوشاخلاق (بااخلاق) و خوبی (برخورداری از انسانیت) باشد و برعکس فردی خونگرم (یا فردی که تظاهر و ریا به خونگرمی میکند.) ممکن است فردی بداخلاق (غیرِ اخلاقی) و بد باشد.
در واقع نکته اینجاست که خوبی و بااخلاق بودن ربطی به خونگرمی و خونسردی و خوشخلقی و بدخلقی ندارد.
بااخلاق بودن و خوبی یک فرد بدان معناست که برای دیگران مزاحمتی ندارد و به دیگران آسیبی نمیزند، در حالی که خوشخلقی و خونگرمی به معنای پرحرارت بودن و استفادهی حداکثری از زبانِ چربونرم است! البته خوب است که فردی خوشخلق و خونگرم باشد اما همانطور که گفتم خوشخلقی و خونگرمی چون وابسته به فرهنگ، نژاد، آبوهوا و حتی غذا است، اصولا دستِ خودِ فرد نیست، پس فضیلتی محسوب نمیشود. در ثانی کسی ممکن است در کمالِ خونگرمی و خوشخلقی حقِ شما را بخورد و سرتان را کلاه بگذارد!
آیا برایتان پیشنیامده است که فردی با روی خوش و زبان چربونرمش هر بلایی بخواهد سرتان بیاورد و بعد تازه منتی هم سر شما بگذارد و دستِ آخر شما در مقابلِ این زبانِ چربونرم و روی خوش، رویِ اعتراض کردن نداشته باشید؟
مطالبِ گفته شده جسارتی به مردمِ خونگرم نیست، یادآوری این نکته است که انتسابِ یک ویژگی ژنتیکی (خلقوخو) به اخلاق یا تنزلِ انسانیت و مفاهیمی چون خوبوبد به این ویژگی کاری نابایسته است.