علی حیدری
علی حیدری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

عقده عیب نیست، عقده‌ای مجرم نیست


در فرهنگ ما بدفهمی‌های رایجی وجود دارد که علاوه‌بر انتقال معنای غلط از یک مفهوم، معضلاتِ جداگانه‌ای را نیز پدید می‌آورند. نحوه‌ی به کارگیری کلمات کم‌کم جایگاه آن‌ها را عوض می‌کند و این جایگاه جدید و البته اشتباهی، معنای غلط و آسیب‌رسانی را بر واژه بار می‌کند.

«عقده» یکی از این واژه‌هاست. عقده ترجمه‌‌ای از Complex اصطلاحی روانشناختی است که علاوه بر عقده به «گِره» هم قابل ترجمه است.

اما مشکل کار کجاست؟

کمپلکس در روان انسان در نتیجه‌ی ناکامی و برآورده نشدن میل است که در واقعیت یا ذهن فرد منجر به کمبود می‌شود. انسان با هر دم و بازدمی که ادامه‌ی حیاط را برای او ممکن می‌کند، خواسته‌ها و امیالی را پیش روی خود می‌بیند. گاه این خواسته‌ها برآورده می‌شوند و گاه نه. تعدادی از این خواسته‌ها غریزی‌اند و تعدادی اجتماعی. به هر حال تمام این نیازها در سطوحِ مختلف نیازها که به وسیله‌ی مازلو تبیین شده‌اند، می‌گنجند.

اما استعمال غلط این واژه در فرهنگ و عرف اجتماعی ایران، این اتفاق و عارضه طبیعی را تبدیل به یک اتهام نابه‌هنجار کرده است. در صورتی که می‌دانیم همه‌ی ما در زندگی با ناکامی‌های زیادی روبه‌رو شده‌ایم و می‌توان گفت بیشتر از آنکه ناکام شدن و عقده داشتن غیرطبیعی باشد، این کامیاب بودن در تمامی زمینه‌های زندگیست که عجیب است و با مسیر زندگی انسان نامانوس.

حتی یادم هست که زمانی تهمینه میلانی در برنامه هفت به عقده‌های مردم ایران اشاره کرد و این نکته را از منظرِ روان‌شناسی اجتماعی هم گفت، فردای همان برنامه عده‌ی زیادی از راست‌وچپ او را کوبیدند و متهم به توهین به مردم کردند. من البته نسبتی با منش و روش میلانی ندارم، اما او در این مورد درست گفت و گفت آنچه را باید می‌گفت.

حقیقت آن است که مردم در هر سن، موقعیت و شرایطی با نارسایی‌ها و کمبودهای زیادی در زندگی مواجه می‌شوند. یکی از قدش راضی نیست، یکی از وزنش. آن یکی در آرزوی دماغ قلمی و ماشینِ بنز است و دیگری به محمدرضا گلزار و شغلِ پسرخاله‌اش حسادت می‌کند.


مهم است که بپذیریم چنین عقده‌هایی بخشی کوله‌بار انسان در مسیر زندگی می‌شوند. در این کوله‌بار هرچقدر که موفقیت و سرخوشی باشد، حقارت، ناکامی و سرخوردگی هم هست. بعضی از این ناکامی‌ها اگرچه دیر برطرف می‌شوند، برخی می‌مانند و گه‌گاه بیشتر از قبل بر روان انسان سنگینی می‌کنند.

در این میان انسانی موفق است که تا سرحد ممکن این ناکامی‌ها را جبران کند یا موضوع ناکامی را با موضوعی قابلِ حصول جابه‌جا کند. (مثلا فردی که بچه‌دار نمی‌شود پرستار کودکان می‌شود.) یا نهایتا با آن‌ها کنار بیاید.

آنچه از جامعه انتظار می‌رود دقت در استعمال واژگان است. وقتی یک واژه در جایگاهی غلط و ناسزا به کار می‌رود تبدیل به تهمتی می‌شود به کسانی که به آن واژه موسوم و موصوف‌اند.

مهارتهای زندگیسبک زندگیروانشناسیعقدهنقد فرهنگی
ایده‌پرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینه‌های روانشناسی، سرمایه‌گذاری، کسب‌وکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا می‌نویسم. سایتم: aliheidary.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید