مجموعه جملات قصار برگزیده (قسمت سوم)
پرگویی آدم پرچانه از کمگویی مخاطبش سرچشمه میگیرد. کنار آمدن مرگ و زندگی به قیمت جان بنده و شما تمام میشود. گلِ همیشه بهار را با آب حیات آب میدهم. چشم ندارد سایهاش را قبل از خودش ببیند. تا پای راستم با مرخصی پای چپم موافقت نکند، لیلی نمیکنم. ای کاش مثل پرنده و پرواز با هم یکی میشدیم. وقتی نیستی با سراب تصویرت وعدهی دیدار میگذارم. دلم به حال موجودی میسوزد که ایام جوانی را با عصای پیری پشت سر میگذارد. بستن دستوپای عنکبوت احتیاج به نخ ندارد. گربهی تشنه از آب ماهی نمیگیرد. * از پرویز شاپور
شکست داوری انتقادآمیزی است که دیگران به ما تحمیل میکنند. وقتی را صرف تماشای حیوانات بکن، آنچه یاد میگیری زندگیات را پربار تر میکند. برای تغییر خویش، ببین از چه میترسی و از چه نفرت داری. از همان جا شروع کن. سعی کن به جای تکرار و یادآوری گذشته از آن پند بگیری. خوشبختی در اصلاحِ خودت و عدمِ دخالت در کار دیگران است. هر چه توقعِ کمتری از دیگران داشته باشی، بیشتر طلبکار و کمتر بدهکار خواهی شد. خطر کردن تنها راه جستن از خطر است. خودباوری از درون میجوشد نه از تاییدات و آنچه گرد آوردهای. رنج از خواستن و نتوانستن سرچشمه میگیرد. راه تغییر رفتار درک منشا توانمندی است که خودت باشی! تنها تفاوت میان گل و علف داوری ماست. کودکی اعجازی است که باید سر تا پا آن را نظاره کنی. * از وین دایر
بکوش زیبایی در نگاه تو باشد نه آنچه به آن نگاه میکنی.