دیروز تیم فوتبال پرسپولیس در فینال لیگِ قهرمانان آسیا با ۲ پنالتی بیجا بازی را به حریف کرهای واگذار کرد و قهرمان نشد. به هر حال قصد من تحلیلِ فنی این بازی نیست.
بلکه به زعمِ من مشکلی مشترک در ورزش و سیاست و به طور کلی رفتار ایرانیان وجود دارد که رد پای آن در همین فینالِ اخیر قابل مشاهده است.
اگر ورزش و سیاست را به مثابه ویترینی از یک جامعه در نظر بگیریم که در جایجایِ زندگی ایرانیان خود را بازتاب میدهند، تحلیل اتفاقات این دو حوزه و رفتارِ بازیگران آن در شناختِ جامعهی ایرانی و مشکلات آن کارآمد خواهد بود.
هر «بازی» از ۲ مولفه تشکیل میشود: قواعدِ بازی و بازیگران. در وضع قواعد بازی ذینفعان بازی و در تحلیل بازی بازیگران پیشبینی رفتار آنها اهمیت دارد. درست مانند یک صفحه شطرنج
قواعد یک بازی مانند فوتبال چگونه تعیین شده است؟ در فوتبالِ دنیا تعدادی نهاد جهانی و قارهای وجود دارد که نمایندگان و ذینفعان این بازی را نمایندگی میکنند. «ذینفعان» افرادی هستند که از بازی تاثیر میگیرند و بیشترین تاثیر را بر بازی میگذارند. مثلا قواعد بازی بازار نفت را اوپک، روسیه و آمریکا تعیین میکنند.
ابعاد تاثیرگذاری ذینفعانِ یک بازی متفاوت است. مثلا انگلیس، اسپانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا که معتبرترین لیگهای دنیای فوتبال و بیشترین نماینده را در لیگ قهرمانان اروپا را دارند بخشِ مهمی از سوخت و گردش مالی و جذابیت فوتبال را ایجاد میکنند. برزیل و آرژانتین از لحاظِ «بازیکنسازی» تاثیر گذارند و اعراب قدرت اسپانسرینگ و تزریق پول دارند.
نتیجهی حضور چنین ذینفعانی شکلگیری قواعد بازی و تغییر احتمالی آن در صورتِ اعمالِ نظر آنهاست. اینکه سازوکار جدید VAR به فوتبال اضافه میشود، برآیندی از اعمالِ نظر آنها را نشان میدهد.
بازیگران پیادهنظامِ ذینفعان هستند. مثلا بازیکنان یک بازی فوتبال دقیقا «بازیگران» این بازی هستند. مهمترین الزام برای بازیگرِ یک بازی «اشراف به قواعد بازی» است. بازیگری که قواعد بازی را رعایت نکند، تیمش را تضعیف و بازنده میکند و گروهها و دستههای بازنده متعاقبا، در نتیجه این شکست و ضعف، توان کمتری برای نفوذ و اعمالِ نظر در قواعد بازی خواهند داشت.
در یک بازی، بازیگران مختلف در کنار و مقابل هم قرار میگیرند. مثلا در همین ویرگول، علاوه بر من به عنوان یک نویسنده (بازیگر)، دیگر نویسندگان، خوانندگان، انتشاراتِ مختلف، دنبالکنندگان، لایککنندگان، نظرگذاران، تیمِ سردبیری و حتی پول (افزایش بازدید) نقش ایفا میکنند. عملکرد و حرکتهای من به عنوان یک بازیگر وقتی خردمندانه و تاثیرگذار خواهد بود که با شناخت و پیشبینی رفتار سایر بازیگران همراه باشد.
با این توضیحات:
در همین یک روز نقدهای غالبا زیادی به شیری وارد شده است. سطحِ کیفی پایین، عدمِ هماهنگی عصبوعضله و حتی اتهاماتی غیرمنصفانه از جملهی این دلایل بودند که هیچکدام به عمقِ مسئله نزدیک نمیشوند.
خطای هند عجیبوغریب شیری و پنالتی بچهگانهی نوراللهی از یک جا آب میخورند و آن عدمِ اشراف به قوانین بازی و عدم پیشبینی صحیح از رفتار سایر بازیگران است. . آنها VAR (قاعده بازی) و حتی داور بازی (بازیگر) را در نظر نگرفتند. احتمالا در ناخودآگاهشان VAR را ناموجود و داور را نابینا در نظر گرفتند.
به چند نمونهی دیگر توجه کنید:
در بازی نیمهنهایی جام ملتهای آسیا بازیکنان ایران قواعد بازی و پیشبینی رفتار سایر بازیگران را در نظر نگرفتند.
رعایت نکردن قاعده بازی: داور سوت نزده است، پس خطایی نگرفته است.
عدم پیشبینی رفتار سایر بازیگران: رها کردن توپ و بازی توسط شما باعث قطع بازی یا رها کردن توپ و بازی توسط بازیکنان ژاپنی نمیشود.
دستِ کم دو نمونهی مشهور دیگر در فوتبالِ ایران وجود دارند که دستِ ما را برای چنین تحلیلی باز میگذارند.
در بازی مرحلهی یک چهارم نهایی جام ملتها و در بازی ایران و عراق مهرداد پولادی درک درستی از قواعد بازی (چه خطایی منجر به گرفتن کارت زرد میشود؟) و پیشبینی رفتار سایر بازیگران نداشت. (عدم پیشبینی از اینکه داوران استرالیایی قاطع هستند و اهل مماشات نیستند، عدم پیشبینی از اینکه ارتکاب خطا در دقایق پایانی مانع دریافت کارت زرد نمیشود.)
در بازی نیمهنهایی در جام ملتهای آسیا و در بازی ایران و چین این ستار زارع بود که درک درستی از قواعد بازی و پیشبینی رفتار سایر بازیگران نداشت. (قاعده بازی: هل دادن بازیکن حریف بسته به شدت کارت زرد یا قرمز دارد. پیشبینی رفتار داور: چین میزبان است و هر داوری قدری هوای میزبان را دارد.)
اما پیامدهای ندانستن قواعد بازی و پیشبینیهای رفتار سایرِ بازیگران فقط به فوتبال و ورزش محدود نیست، چه زندگی تماما بازی است؛ سیاست هم بازی است فقط بازیگرانش عصاقورتدادهتر و پرافادهتر هستند.
فیلمی وجود دارد از دیالوگ سردار سلیمانی و محافظ اصلیاش که در پاسخ به درخواست امنیتی محافظ میگوید: «حاجی زشتِ به خدا ما رو از چند تا تفنگ و آهنپاره نترسون... (نقل به مضمون)»
جالب اینکه من ندیدم هیچ تحلیلی روی این دیالوگ صورت بگیرد. به صحنهی بازی نگاه کنید: در یک طرف دومین مقامِ کشور و در طرفِ دیگر سرویسهای جاسوسی سیا، موساد، کشورهای عربی، فرماندهی سنتکام و توان عملیاتی و اطلاعاتی نیروهای اپوزوسیون...
در اینجا نیز بازی، قواعد آن، بازیگران و پیشبینی رفتار سایر بازیگران از طرفِ یک بازیگر را داریم.
مثلا چرا پروتوکلهای امنیتی وجود دارند و محافظینِ مختلف و لایههای امنیتی متعددی وجود دارد؟ مثلا چرا منِ نوعی چنین لایههایی ندارم؟ به دلیلِ اینکه من نفر دوم کشور نیستم و فقدان من تاثیر خاصی به حالِ کشور ندارد و ضربهای حیثیتی به کشور نیست.
هر بازیگری برای درست عمل کردن باید سولاتی تودرتو را از خود بپرسد که با «اگر» شروع میشود و سعی کند به آنها واقعبینانه جواب دهد. «اگرهای بعدی» با توجه به این پاسخهای واقعبینانه شکل میگیرند.
مثلا سردار سلیمانی باید از خود میپرسید:
اگر من شهید شوم چه میشود؟ پاسخ: کشور یکی از موثرترین نیروهایش را از دست میدهد.
و دیگر چه؟ پاسخ: ضربهای حیثیتی به کشور وارد میشود.
اگر به کشور ضربهای حیثیتی وارد شود و نفر دوم کشور شهید شود چه میشود؟ پاسخ: کشور در دو راهی سختِ سکوت یا انتقام قرار میگیرد.
اگر سکوت کند چه میشود؟ پاسخ: کشور ضعیف میشود.
اگر انتقام بگیرد چه میشود؟ پاسخ: جنگ میشود.
اگر جنگ بشود چه میشود؟ پاسخ: جوانهای بسیاری شهید میشوند و کودکان بسیاری یتیم.
بنابراین شهادت سردار سلیمانی یک بازی دو سر باخت خواهد بود چرا که هم سکوت و هم جنگ به ضرر کشور است.
پس چه باید کرد؟ پاسخ: نباید سردار سلیمانی شهید شود.
چگونه؟ با رعایت امنیت...
سردار سلیمانی در صورتی چنین تحلیلی احتمالا از محافظش نمیخواست تا امنیت او را سرسری بگیرد یا رساندنِ پیام ایران به عربستان را در کشور بدونِ صاحبی همچون عراق بر عهده سفیر میگذاشت.
عدمِ پیشبینی از اینکه بیشترین احتمال برای ترور او در اواخر دولت ترامپ خواهد بود. با توجه به ۲ تهدید مستقیم توسطِ ۲ نخست وزیرِ اسرائیل
با توجه به گزارشات رسانههای اسرائیلی چندی قبل از ترور
عدم شناخت از سایر بازیگران (اسرائیلیها پیروِ ضربالمثلِ کار را که کرد آن که تمام کرد هستند.)
رعایت نکردن قواعد بازی: بدین معنا که وقتی فردی چنین رسالت و نقشی را بر عهده میگیرد معولا در جایی که به صورت توامان محل زندگی و کار اوست تقریبا محبوس میشود. قاعده بازی حکم میکند که نفر اول هستهای کشور دید و بازدید فامیلی و مسافرت را از زندگیاش حذف کند.
بر همین منوال نوراللهی و شیری باید از خود میپرسیدند:
اگر هند کنم چه میشود؟ داور میبیند
اگر داور نبیند چه میشود؟ آنگاه VAR قطعا میبیند.
پس: هند نمیکنم. تنها در صورتی هند میکنم که که توپ در حالِ ورود به دروازه باشد و وقتِ کمی به پایان بازی مانده باشد.
مانند آنچه سوارز در بازی اروگوئه و سنگال انجام داد و با گل نشدن پنالتی سنگال، اروگوئه به مرحلهی بعدی رفت.
مشاهده میکنید که بسیاری از ناکامیهای ما در عرصهی سیاست و ورزش ناشی از ندانستن قواعد بازی و عدم پیشبینی صحیح از رفتار سایر بازیگران است. ما جنگها را در « ندیدنِ اگرها» میبازیم.