علی حیدری
علی حیدری
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

۱۲ گام‌ اولیه برای نویسنده شدن؛ پاس کردن پیش‌نیاز



اگر در ابتدای راهِ نویسندگی هستید این مطلب را از دست ندهید.

از نظر من این گام‌ها ۱،۲،۳ هستند. یعنی رعایتِ ترتیب و توالی انجام آ‌ن‌ها الزام دارد.




اولین گام‌ها برای نویسنده شدن کدامند؟

رونویسی

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، باید زیاد بخوانید و نوشته‌هایی زیبا ببینید، حتی باید به این نوشته‌ها و نویسنده‌های‌شان غبطه بخورید. لازم است از هر نوشته‌ای که خوشتان آمد «رونویسی» کنید. در نویسندگی نیز مانند هر هنر دیگری از جمله نقاشی یا مجسمه‌سازی کار از کپی کردن و گرته‌برداری شروع می‌شود. بنابراین از نوشته‌هایی که چشمتان را می‌گیرد رونویسی کنید.

افزایش دایره‌ی واژگان فعال

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، لازم است تعداد زیادی واژه داشته باشید، این واژه‌ها باید ملکه‌ی ذهن شما شوند. یعنی فعال و حاضر باشند تا زمانی که خواستید چیزی بنویسید این واژه‌ها به راحتی به ذهن شما خطور کنند. تفاوتِ نوشته‌ی نویسنده‌ای که از واژه‌های فراوان استفاده می‌کند با نویسنده‌ای که واژه‌های محدودی در اختیار دارد به تفاوتِ فرشِ دستی با فرش ماشینی می‌ماند. استفاده از کلمات متفاوت و متنوع، نقش و نگارها، جزئیات و حالتی به نوشته‌ی شما می‌دهند که در نوشته‌‌های معمولی با واژه‌های محدود غیبتشان به شدت حس می‌شود.

استفاده از جملات کوتاه

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، از جملات کوتاه استفاده کنید. البته این توصیه‌ای برای نویسندگان تاز‌ه‌کار و غیرِصاحب‌سبک است تا کارِ نوشتن را در ابتدا برای خود سخت و گیج‌کننده نکنند. نوشتن جملات پیچیده نیازمندِ احاطه بر عناصرِ زبان و ترکیب‌سازی، ارتباطِ فوری ذهن و دستِ نویسنده و البته تسلط بر روایتگری است. همانطور که آوازخوانان جوان یا قاریان قرآن در ابتدا بر نفس‌گیری طولانی و خواندن در گام‌های بالا تسلط ندارند، نویسندگاِنِ مبتدی نیز مرعوبِ جملاتی با ساختارهای پیچیده می‌شوند.

جملات کوتاه هم رسا و هم زیباست و کارِ نوشتن را هم ساده و سالم می‌کند.

کمترین استفاده از قید

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، باید کمتر از قید استفاده کنید.

قید ساختار جمله را پیچیده می‌کند. استفاده‌ی ناشیانه از آن جمله را به سکته می‌اندازد و در عینِ حال تصویر و داستانی در ذهنِ خواننده ایجاد نمی‌کند. در نویسندگی قاعده‌ی «نگو! نشان بده» حاکم است و قید، گفتن را ایجاب می‌کند و نه نشان دادن. مثلا به جای نوشتنِ «علی به سختی سرما خورده بود.» اتفاقات منجر به سرماخوردگی و پیامدهای آن مانند سرفه، تب و لرز را نشان دهید.


کمترین استفاده از صفت

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، کمتر از صفت استفاده کنید. صفت هم مانند قید ساختارِ جمله را پیچیده می‌کند و در آن وقفه ایجاد می‌کند. استفاده از صفت منجر به پرگویی می‌شود، در عینِ حال که تصویری به خواننده نشان نمی‌دهد. پایه‌ی تعدادی از مباحثِ پیشرفته‌ی نویسندگی و به طورِ خاص روایت و «شخصیت‌پردازی در داستان» در همین استفاده‌ی درست از قید و صفت شکل می‌گیرد.

مثلا شما برای اینکه شخصیتِ علی را نشان دهید، نمی توانید و نباید بنویسید «علی پسر بدی بود و هرگز دوستانش را مهمان نمی‌کرد.» در این صورت جایی برای روایت و شخصیت‌پردازی نمی ماند و نوشته بسیار سست و تخت خواهد شد. شما باید رفتار علی و پیشینه‌ی او را نشان دهید (شخصیت‌پردازی) و زندگی او را با توجه به نقاطِ عطف داستان تعریف کنید. (روایت و پیرنگ)

توصیف

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید باید بتوانید چیزها و پدیده‌هایی را که می‌بینید عینا توصیف کنید در غیر این صورت به دامِ دل‌نوشته‌نویسی و هذیان‌گویی خواهید افتاد. قلمِ شما باید دوربینی شفاف برای ضبط چیزهایی باشد که خواننده آن را نمی‌بیند. خواننده را نابینا فرض کنید و نوشته‌ی خود را چشمانِ مصنوعی او در نظر بگیرید. اگر خود در اوهامِ تاریک و خیالاتِ مبهم باشید نقش کوری را ایفا می‌کنید که عصاکشِ کوری دیگر (خواننده) است و بدیهی است که نوشته‌ای عاری از توصیف، چنین کاری را با خواننده انجام می دهد.

برای تمرینِ توصیف از یک پدیده‌ی مشخص، مثلا یک گلدان عکس بگیرید یا نقاشی کنید، سپس آنچه در عکس یا نقاشی می‌بینید را با صرف دقت و زمان، با کوچکترین جزئیات با قلمِ خود توصیف کنید.

استفاده از قیاس

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید باید بتوانید از قیاس به درستی استفاده کنید.

برای گسترش افق ذهنی و توسعه‌ی نوشته‌هایمان، نیاز داریم چارچوب‌های تعریف‌شده را کنار بزنیم و اجازه دهیم افکارمان به گشت و گذار در زمین‌های دیگر بپردازد و، برایمان ایده‌های جدید بیاورد.

از این جهت در توضیحی کوتاه می‌توان گفت قیاس بررسی دو یا چند پدیده‌ی مشابه یا غیرمشابه است به منظور اینکه وجه اشتراکی مابین آن‌ها پیدا کنیم.

این ارتباط دادن پدیده‌های مختلف و به‌ظاهر متفاوت، برای شکل گیری ایده‌ای جدید و خلاقانه از این ارتباط صورت می‌گیرد. مثلا: «نوشتن مثل نفس کشیدن است. می‌شود یاد گرفت آن را خوب انجام داد؛ اما به هر حال باید آن را انجام داد.» در اینجا از مقایسه‌ی نوشتن و نفس کشیدن، دری جدید به مفهوم نویسندگی باز شده است که به نویسنده اجازه‌ خلق و توسعه‌ی نگاه و مفاهیمی جدید و غیرکلیشه‌ای نسبت به مقوله‌ی نویسندگی را داده است.

استفاده از استعاره

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید باید بتوانید از استعاره به درستی استفاده کنید. استعاره یعنی پدیده‌ای را از منظر پدیده‌ای دیگر دیدن. به این صورت که چیزی را به چیزی دیگر تشبیه می‌کنیم و برای آن وجه شبه‌های مختلف متصور می‌شویم. هنگامی که توضیح یک مفهوم برای ما سخت است و یا توضیح آن به خودی خود، جذابیتی ندارد، با تشبیه آن به پدیده‌ای دیگر آن را توضیح می‌دهیم و تبیین می‌کنیم.

تفاوت استعاره با تشبیه آن است که در تشبیه همۀ ارکان وجود دارند و ازاین‌جهت جایی برای پرواز ذهن وجود ندارد درحالی‌که در استعاره می‌توان وجوه مختلف شباهت را بررسی کرد. به‌این‌ترتیب میزان خلاقیت نیز افزایش می‌یابد. دلیل اینکه نویسنده‌ها در نوشته‌های خود از استعاره بهرۀ بیشتری می‌برند این است که با فقدان مشبه و مشبه‌به چالش بیشتری در ذهن خواننده ایجاد شده و تصویری خیال‌انگیز از نوشته ارائه می‌شود.

مثلا: استعاره‌ی «عشق سفر است.» عشق از چه بابت سفر است؟ از بابتِ مقصد داشتن؟ از بابت فراز و نشیب داشتن؟ از بابتِ متحول شدن؟ این افق‌های تازه نسبت به عشق همه از صدقه‌ی سر نگاهِ استعاری به آن پدید آمده است.

خاطره‌نویسی

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، باید از خود بنویسید. از گذشته‌ی خود. از خاطرات گذشته‌ی خود. اینگونه، نوشتن را به زندگی روزمره‌ی خود گره می‌زنید.

نامه‌نویسی

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، باید برای دیگران، برای خود یا حتی برای یک دوستِ خیالی نامه بنویسید. نسل‌های گذشته که برای یکدیگر نامه می‌نوشتند، حتما نویسندگان بهتری بودند. هنوز هم می‌توانید نامه بنویسید، نامه نوشتن فرصتی برای بیانِ محتویات ذهن و حالات روحی شماست. جدای از مفید بودن در افزایش مهارت نویسندگی، اثرات مطلوب آن در بهبودِ حالِ روانی و افزایش قدرت حل‌مسئله به اثبات رسیده است. حتی اگر نامه را غیر از خود شما کسی نخواند و بعد از نوشتن، آن را از بین ببرید.

اتکا به روایت اول شخص در روایت دیگران

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، نخست از زوایه‌ی دیدِ اول شخص (من) استفاده کنید. حتی اگر درباره‌ی کس دیگری می‌نویسید، گذاشتنِ خودتان به جای او با استفاده از زاویه‌ی دید اول شخص، کارِ شما را آسان‌تر خواهد کرد.

روایت خود در قالب سوم شخص

برای اینکه در نویسندگی روی غلتک بیفتید، همانطور که برای نوشتن درباره‌ی دیگران از زاویه‌ی دید اول شخص استفاده می‌کنید، برای نوشتن درباره خودتان از زاویه‌ی دیدِ سوم شخص (او) استفاده کنید. مثلا خاطرات خود را بازنویسی کنید و این بار به جای «من» از «او» استفاده کنید. چیزهایی را کم و زیاد کنید و از تخیل خود بهره بگیرید تا این «اوی جدید» خیال‌انگیزتر و متفاوت‌تر از «منِ قدیمی‌تان» به نظر برسد؛ زمانی که نویسنده‌ای تازه‌کار تر از این مرحله بودید.



توصیه می‌کنم در گام بعدی از مسیر نویسندگی خود این نوشته را هم بخوانید: چرا نمی‌توانیم بنویسیم؟ (موثرترین عوامل در نوشتن)

اصول نوشتننویسنده خوبمبانی نویسندگیتولید محتوامحتوانویسی
ایده‌پرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینه‌های روانشناسی، سرمایه‌گذاری، کسب‌وکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا می‌نویسم. سایتم: aliheidary.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید