ویرگول
ورودثبت نام
AliMorty
AliMorty
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

برای فهمیدن حقیقت باید بدونی که اشکال نداره اشتباه بکنی

وقتی من بچه بودم، همیشه تلاش می‌کردم که اثبات کنم حق با منه. اون موقع‌ها که تو یه مدرسه ‌ی مذهبی درس می‌خوندم، همه تلاشم این بود که اثبات کنم اعتقادات من درست‌ترین اعتقادات دنیاست. اون موق‌ها شاید از هرکسی که می‌خواست من رو نسبت به اعتقاداتم به شک بندازه کمی می‌ترسیدم. انگار که اگه اعتقاداتم غلط باشه، آدم بی ارزشی می‌شم. آخه تو ضمیر ناخودآگاهم باور داشتم، هرکسی که آدم خوبی هست، باید همه افکارش درست باشه. یه آدم نمی‌تونست هم آدم خوبی باشه، هم در عین حال، تو خیلی زمینه‌ها نظراتش نپخته، نا دقیق و حتی غلط باشه.

بعدا، وقتی رفتم توی دانشگاه، رفتم توی اینترنت و به حرف متفکرهای انگلیسی زبان توی TED یا جاهای دیگه مثل School of Life نگاه کردم، دیدم اونا با من یه تفاوت بزرگ دارن. اون متفکرها، اگه بفهمن یه سری از اعتقاداتشون غلطه، حس نمی‌کنن که بی ارزش شدن. اونجا انگار، بهشون گفتن که اشکال نداره که اشتباه بکنی. اشکال نداره که همیشه حق با تو نباشه!



میدونین، من حس می‌کنم دلیل این تفاوت این بود که تو نوع تربیتی که ما داشتیم، حداقل تو مدرسه‌ای که من بودم، همیشه معلم‌هامون به ما می‌گفتن که "ما بهترین مدرسه هستیم، درس‌هایی که به شما می‌دیم درس‌های ویژه هست واسه دانش آموزهای معمولی نیست!"

یا توی مراسم‌های مذهبی، همش می‌گفتن که: "بعضی از این ملت‌های کافرنجس دارند توصیه‌های اسلام مثل دروغ نگفتن و غیره رو اجرا می‌کنن و کشورشون پیشرفت کرده، ما مسلمون‌ها خودمون اجرا نمی‌کنیم و کشورمون عقب مونده."

ایرادش چیه؟

می‌دونین همه این مدل حرف‌ها یه جورایی یه ویژگی خاص داره، این که توش یه "ما" وجود داره و یه "اون‌ها". و داره سعی می‌کنه یه جدایی‌ای بین این دو گروه بندازه. و حواس تو رو از فهمیدن واقعیت‌ها پرت کنه. تمرکزتون ببره به این سمت که از گروه خودت دفاع کنی.

حالا به جای اینکه مستقلانه، مانند یه قاضی عادل سعی کنی بفهمی چی درسته و چی غلط، می‌شی مثل طرفدارای بارسلونا و رئال مادرید! اون‌ها براشون مهم نیست کدوم تیم بازی بهتری کرده، اون‌ها براشون مهم هست که در نهایت تیم‌شون ببره! اگه حتی بفهمند که تیم‌شون تو مسابقه بد عمل کرد، به جای اینکه بپذیرند، تمام تمرکزشون میره سراغ اینکه یه شکست از تیم مقابل رو یادآوری کنن. تو فضای طرفداری از تیم محبوب، همیشه افتخاره که همیشه پشت تیم محبوبت باشی، هرچند بدونی که بازی آخرشو افتضاح بازی کرده. اما فضای فهمیدن واقعیت‌ها خیلی تفاوت داره با دنیای طرفداری. چیزی که شاید بدیهی نباشه، اگه باور داشته باشی که فکر و ایده‌های تو، ایده‌های مطلقا درستی هست که باید همه‌ی آدم‌های دنیا از اون پیروی کنند.


راه حل پیشنهادی

به نظر من اگه آدم‌های یک جامعه بفهمند که هیچ اشکالی نداره یه آدم نظر اشتباه داشته باشه. هیچ اشکالی نداره که گاها خطا بکنه. هیچ اشکالی نداره که حتی یه سری چیزو هیچ‌وقت درک نکنه، اون موقع، وقتی یه نفری یه چیز جدید می‌گه، یه ایراد جدید می‌گیره، آدم‌های جامعه، اون حرف و ایراد جدید رو بهتر می‌شنوند و بهتر می‌تونن اون رو تحلیل کنن. و در نهایت، به راه‌حل های بهتری برسند. یا حتی، اگه بفهمن که هیچ راه حلی هم وجود نداره، حداقل می‌تونن آدم‌های دیگه رو بیشتر درک کنن و قطعا اون جامعه، از خیلی جهت‌ها جامعه‌ی دوست داشتنی تری هست با تمام ایراد هاش!


پ‌ن1: یک قسمت از پادکست خوب علی بندی در مورد این گفته که چقدر ما اطلاعاتمون کمه و چقدر احتمالش زیاده که اعتقاداتمون اشتباه باشه. (البته که هیچ اشکالی نداره و شما هنوز هم آدم با تمام جهالت‌هاتون آدم دوست‌داشتنی‌ای هستید.) اگه دوست دارید می‌تونین تو این لینک ببینیدش: قو سیاه.

پ‌ن2: تصویر این پست از اینجا برداشته شده است.

تعصبایده آل گراییحقیقتهمدلی
اگر ایده‌ها و راه‌حل‌های درست به دست آدم‌هایی که قدرت‌های اجرایی دارند برسد و آن‌ها بتوانند آن‌را درک کنند عالی میشود! اگر حدس بزنم ایده‌ی مفیدی دارم می‌نویسم به این امید که برای کسی اندکی مفید باشد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید