حتم دارم پس از خواندن عنوان این جستار با خود گفتید معلومه دیگه چیه! یا گفتید خسته شدیم از این کلیشه های خز!
شاید هم دیدگاه ویژه ی خودتان را در باب عشق دارید.
اما من بعد از کسب تجارب متعدد! و فکر کردن در تنهایی! به این نتیجه رسیدم:
عشق دردی ست که به جان آدم هاي کم هوش مي افتد.
برای ادم های کم هوش راحت است که دنیا را بدون منطق ببینند و دلشان را به لبخند یار! خوش کنند.
عشق یعنی احساس عاطفی بسیار زیاد نسبت به فرد دیگر و احساس علاقه نسبت به کسی است که او را طبق معیارها، اندیشهها، قضاوت و تجربیات خود عالی و دوستداشتنی توصیف میکنید. زمانی که کسی از نظر ذهنی، فیزیکی و اخلاقی برایتان جذاب است عشق به یک فرایند بیولوژیکی نیز تبدیل میشود و بدن شما را تحت تاثیر قرار میدهد. ذهن شما را تقویت میکند و آن شخص به شما احساسی فوقالعاده میدهد.
واکنشهای فیزیکی افراد نسبت به عشق یک واکنش عصبشناختی است. وقتی به کسی دیگر علاقهمند و دلبسته میشویم مغز ما مواد شیمیایی مانند سروتونین، اکسی توسین، وازوپرسین، دوپامین و نوراپی نفرین را ترشح میکند. همهی این مواد شیمیایی باعث میشوند به خیالات و افکار عاشقانه و احساسات فیزیکی بیندیشیم که به عشق ربط دارند.
برخی از ما ممکن است تصور خیالی از عشق داشته باشیم و فکر کنیم که آن صرفا خودسوزی است؛ اما اینک وقت آن رسیده که افسانه را کنار بگذاریم.
عشق چیست؟ نیدل میگوید: از شر این افسانه خلاص شوید چرا که عشق و احساسات به طور خودبخود اتفاق میافتد و مناسبتی با این طرز فکر ندارد. بعلاوه زمانی که رابطه را آغاز کردید، باید زمان و انرژی بگذارید و یک تلاش آگاهانه برای حفظ رابطه و شور و اشتیاق ایجاد کنید.
او اضافه می کند که روابط سالم نیاز به ارتباط منظم دارند. Needle میگوید: ارتباط اساسی با شریک زندگی به صورت روزانه، برای ادامه ارتباط و حفظ عواطف مهم است و به خودتان یادآوری کنید که چرا عاشق این فرد شدید.
پیش بینی کردن نیز میتواند آرزوها را کاهش دهد، بنابراین زوجها باید تلاش کنند تا احساسات ماجراجویی و غافلگیری را در روابط خود حفظ کنند. Needle توصیه میکند: این الگوی قابلپیشبینی را اغلب تکرار کنید.
مردم می توانند به شریک زندگی خود بگویند چقدر آن ها را به خاطر کارهایی که هر روز انجام می دهند، دوست دارند.
Kane می گوید: عاشقانه بودن این است که هر روز که بیدار می شوید از خودتان بپرسید چه کاری می توانید انجام دهید تا به معشوق خود بگویید که چقدر برایتان قابل ستایش است. در روابط عاشقانه از سرگرمی غافل نشوید و بدانید هر چقدر تلاش بیشتری برای رابطه تان انجام دهید، متقابلا عشق بیشتری دریافت می کنید. به دنبال یافتن یک شریک برای زندگیتان و یک زندگی پر از اشتیاق و علاقه باشید.
استرنبرگ پیشنهاد می کند که سه جزء اصلی برای عشق وجود دارد: اشتیاق، صمیمیت و تعهد. روابط عاشقانه بسته به وجود یا عدم وجود هر یک از این اجزاء متفاوت است. اشتیاق به شادکامی و جذابیت فیزیکی افراد نسبت به یکدیگر مربوط است. صمیمیت شامل توانایی احساسات مشترک، افکار شخصی و نزدیک بودن روان شناختی با دیگران است. تعهد، تصمیم آگاهانه است که با هم بمانند. شور و شوق در مراحل اولیه روابط وجود دارد، اما صمیمیت زمان زیادی برای توسعه نیاز دارد، زیرا بر اساس شناخت از شریک زندگی است. وقتی صمیمیت برقرار شد، افراد ممکن است تصمیم بگیرند که در رابطه باقی بمانند. اگر چه بسیاری معتقدند که هر سه مولفه برای یک رابطه مهم هستند، اما بسیاری از روابط دوستانه شامل هر سه مورد نمی شوند. بیایید به احتمالات دیگر نگاه کنیم.
عشق چیست؟ در عشق واقعی، حس صمیمیت و تعهد به فرد مقابل وجود دارد و اگرچه یک بخشی از عشق، نزدیکی جسمانی هم هست اما همه آن لذت جسمانی نیست. ولی در شهوت لذت جسمانی تقریباْ همه هدف ارتباط است و خود فرد و ویژگیهای خلقی و شخصیتی او مد نظر نمی باشد و بیشتر جسم و فیزیک طرف مقابل باعث شور و هیجانی شده است که ممکن است مردم این هیجان را به اشتباه عشق بنامند، اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا دوست داشتن همان عشق است؟ دوران آشنایی و دوستی پیش از ازدواج زمان مناسبی برای شناختن طرف مقابل است تا اشتباهات دوران آشنایی قبل از ازدواج به حداقل برسد.
عاشق بودن تفاوتهای با دوست داشتن دارد که میتوان موارد زیر را ذکر کرد:
------------------------------
------------------------------
عشق چیست؟ یکی از مراحل رشد روانی انسان، تجربه عشق است، زمانی که نوجوان در سن بلوغ، خود را متفاوت از دیگران درک می کند و به سوالات من کیستم و چه چیزی از زندگیم میخواهم، پاسخ میدهد، وارد مرحله بعدی میشود. او در سن جوانی تجربه بودن با یک نفر دیگر و لذت طی کردن مسیر زندگی خود با او را کسب میکند. به این ترتیب این مرحله را دوره صمیمیت میگویند. اریکسون دوره جوانی را اولین مرحله بزرگسالی مینامد که فرد شروع میکند به جستجوی فردی تا در کنار او از زندگیش لذت ببرد و تجربه عشق واقعی در این مرحله اتفاق میافتد. در واقع مرحله ورود به بزرگسالی با دیدن کسی غیر از خود و ترجیح دادن او به خود آغاز میشود.