ویرگول
ورودثبت نام
نامه های علی و زری
نامه های علی و زری
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

آفرینش، زایش

کس را توان تصور نیست که پیش از این جهان در کدامین دنیا و به چه صورت میزیسته.
نیک‌بنگریم وجود مادی انسان برآمده از خاک است‌. قوت انسان چه بی واسطه از گیاهی و چه با واسطه از جاندارانی است که نهایتا با دنبال کردن این رشته به گیاه و خاک رهنمون می‌شویم. و این خاک را سفری‌ است تا بتوان نامیدش آدمی.

انسان!
جرقه وجودش لحظه ایست در هزارتوی آغوش و لذت و در انتهای این‌هزارتو سوسوی نوری است که به آرامش می انجامد. آرامشی عمیق در آغوش عشقی نزدیک.
اینجاست که آدمی آغاز می‌شود. از تک یاخته ای ناپیدا رشد میکند سرشار از زایش کم کم شکل میگیرد و نشانه‌اش شروع تپش قلبی است که اعلام‌می‌دارد ساعت زندگی شمارشش را آغاز کرده است.
باز هم رشد می کند. تا زمانی که ظرف وجودش، بطن مادر برایش قفسی است‌. زمانش رسیده که قفس برشکند و جهانی جدید را بیازماید.


آنچه آدمی در آغاز از این جهان بی رحم می‌بیند، نه سیلی خورشید است و نه طوفان باد. و نه ظلم‌ و تبعیضی که عمری ناگزیر است به تحمل آن.
در اولین لحظه پرواز، دستی به انتظارش نشسته‌ است. فرشته ای که بدون آنکه به او سپرده باشند، منتظر است تا اولین کسی باشد که ورودش را خوش آمد گوید.
جاودانه باد دست یاریگری که در آغاز خروج از قفس به کمک انسان در حقیرترین حالتش می آید.

و آن دست، دست مقدس توست.

زری زیبای من، اولین فرشته نجات، روزت مبارک.

آدمی آغازانسانزایشعشق
نامه های شماره دار نوشته ی زری هستن و بی شماره ها نوشته ی علی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید