چندتا بچهی کم سن و سال بودن، در خونه رو زدن و با یه استرس خاصی گفتن: فقط توپمون افتاده تو بالکن...
توپشون و دادم و رفتن و دیگه هم توپ نیفتاد تو بالکن.
هیچوقت نخواستم کار کسی که فقط کارشو به من انداختی راه نندازم.
مث خودم نه، مث خودت باهام تا کن، من زیاد سر و کلهم پیدا میشه طرف تو...
منم دلم میخواد بگم: فقط توپم افتاده پیش تو. فقط هم خودت میتونی کارمو راه بندازی
من نمیگم بر نمیگردم، توهم نگو برنگرد