چیزهایی فراتر از تکنیک و دانش فنی
کار کردن در این دوره بخصوص برای امثال منی که توقعشان از خودشان زیاد و نامتناسب با تواناییهای فردی به طور خاص و تواناییهای یک انسان به طور عام است دشوارتر از همیشه بوده است.
این مطالب را برای خودم نوشتم شاید یادآوری آن برای کسانی هم مفید باشد.
ترس
در کسب و کار دو روش کلی برای رسیدن از نقطه x به y داریم.
روش اول این است که شروع به حرکت کرده و به قدر وسع .... و بضاعت دانایی، تا جایی که میشود چند متر از مسیر را دید، موانع را رو به جلو طی کنیم. رسیدن به y از این راه ممکن است طول بکشد. اما نهایتا میرسیم.
روش دوم اما مبتنی بر تجربه است. حدود مکانی و اقتضائات دو نقظه x و y را میشناسیم. برای مسیر برنامه داریم. ممکن است این برنامه در جاهایی درست از آب در نیاید یا حتی کار نکند. ممکن است جایی از مسیر حتی در جهت معکوس و به سمت x حرکت کنیم یا منحرف شویم. اینجا ترس غالب شده و مانع عملکرد درست میشود. اگر میترسید روشی را انتخاب کنید که بلدید. اگر کلا بلد نیستید با دست چپ و با نگاه به عقب در را باز کرده و با احتیاط پیاده شوید. هر چقدر برای مواجه شدن با واقعیت بیشتر صبر کنیم هزینه آن بیشتر خواهد بود.
بلوغ
یک عنصر فداکارانه در بلوغ وجود دارد. ما باید توانایی کودکانه برای توسعه در چندین جهت مختلف را فدای واقعیت یک چارچوب کنیم.
سلامت روان
مدیران ارشد سازمان و به نسبتی تمام کارکنان سازمان بخصوص اگر مدیرشان ناکافی و اشتباه باشد نیاز دارند که روحشان را ترمیم و همزمان مقاوم کنند.
زمان نامناسب، دلیل یا توضیحی برای مراجعه نکردن به تراپیست وجود ندارد. این تفکر که باید به نقطه شکست برسیم تا با کسی صحبت کنید خظرناک است.
کارکرد اصلی تراپیست روشن شدن چراغهایی در ذهن و محیط زندگی فرد است.
برای رشد شخصی، گذشتن از یک تلاطم احساسی، یادگیری تکنیکهایی برای گذر از شرایط سخت، برای یادگیری اینکه شکست و از دست دادن بخشی بزرگی از زندگی است، برای گذر از فرضیات غلط در مورد آینده، برای کنار گذاشتن مهارتهای محافظهکارانهای که دیگر کارکردی ندارند و نهایتا برای داشتن فضای امنی بدون قضاوت و برای صحبت آزادانه، ما به تراپی احتیاج داریم. این روزها بیشتر از همیشه.