__________
• از پدوم تا پندام!
• محمدصادق امیریفر
در خاطرم است گاهی که با پدرم(رحمة الله عليه) به زمینهای کشاورزی میرفتیم، هنگامی که جوی آب را خار و خاشاک فرا میگرفت و مانع حرکتِ راحتِ آب میشد، میگفت: جو «پدوم» کرده! همیشه در ذهنم سوال بود، این لفظ که _بین بسیاری از مردم منطقه_ وجود دارد به چه معناست؛ تا اینکه در رسالهٔ سپهسالار خواندم: جوی آب در باغچهی خانه درمیآمد، بواسطهٔ خار و خاشاک پندام گرفته بود و نمیرفت(۱۳۳۵: ۹۰). استاد سعید نفیسی معنای این عبارت را متوجه نشده و در پاورقی همین صفحه نوشته که اصلاح آن ممکن نشد، همچنین دهخدا در ذیل این واژه نوشته: شاید بمعنی سُدّه و انسداد و مانند آن باشد؛ و سپس بیتی را از رودکی آورده:
گیردی آب جوی را پندام
چون بُود بسته نیکراه ز خس
در فرهنگ معین نیز این واژه در معنای «ورم»و «آماس» آمده است.
با این حساب در روشن بودن معنای این واژه شکی نیست و موضوعِ عباراتِ ادبیِ مورد استفاده در فرهنگ عامه، همواره بحثی شیرین و قابل توجه است.
◇
پندام یا پدوم در گوش شما به چه معناست؟
پ.ن:
استاد محمد مطلبی بزرگوار، استادیار گروه تاریخ دانشگاه شهید باهنر کرمان، در پاسخ به فرسته(پست) اخیر، مهربانی کردند و اطلاعات ارزشمندی در اختیار گذاشند:
سلام آقای امیری فر
در گویشهای استان کرمان، هم گونههای فارسی شمال و شرق، هم در گونههای گویش رودباری جنوب کرمان، علاوه بر پدوم که اسم است فعل پدُفتن هم داریم: پدوم کردن. صفت مفعولی هم از این فعل داریم: پدُفته: پدوم کرده، ورم کرده.
اسم قدیم اسلام آباد، مرکز شهرستان رودبار جنوب، میش پدوم بوده، جایی که میشها به دلیل چریدن گونهای علف خاص آن منطقه شکمشان ورم میکرده و تلف میشدهاند.
http://Eitaa.com/daqiqeh
منابع:
رسالهی سپهسالار به تصحیح سعید نفیسی، ۱۳۲۵.
سایت اینترنتی گنجور، بخش اشعار رودکی.
مقالهی "اهمیت گویشها و لهجههای محلی در تبیین و تصحیح متون عرفانی" نوشتهی تیمور مالمیر.
فرهنگ دهخدا ذیل واژهی پندام.
فرهنگ معین ذیل واژهی پندام.
http://Eitaa.com/daqiqeh