کیا بهرامی
کیا بهرامی
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

تو خیالت از کجا انقد راحته؟!


شب، داخلی، خانه ی کوچک علی
علی و سعید روی زمین نشسته و چای می نوشند.
سعید: صد دفعه بهت گفتم یذره به فکر خودت باش حاجی به فکر آیندت باش، من نگرانتم.... چرا گوش نمی کنی؟! آخه این زندگیه واسه خودت درست کردی؟ تا کی می خوای رو هوا زندگی کنی!؟
علی: حالا اینهمه آدم که رو زمین زندگی کردن چی شد؟ کجارو گرفتن؟ کوشن؟ مگه همشون نرفتن زیر زمین!؟ مگه رو سنگ قبراشون حرفای قشنگ ننوشتن؟! من نمی خوام برم زیر زمین، من می خوام حرفای قشنگو خودم همین الان که هستم زندگی کنم. می خوام این هوا رو نفس بکشم همه ی هستی رو جمع کنم تو خودم، با همش یکی بشم.....چرا نمی فهمی!؟
سعید: حاجی نمی فهمم، تو می فهمی من چی دارم می گم؟! چرا شعر می گی؟ نه خونه داری نه ماشین داری نه پس انداز داری نه جایی سرمایه گذاشتی، هر چی هم کار می کنی معلوم نیست کجا میره، خدایی خودت ناراحت نیستی؟!! اهل عشق و حالم لااقل نیستی که بگیم داری کیفشو می بری!! بابا من رفیقتم والا نگرانتم داداش....
علی: نگران نباش داداش، می فهمم چی می گی، من اگه می خواستم صد تا مثل تو رو میذاشتم تو جیب بغلم، خودتم خوب می دونی.... ولی حالا تو جیب بغلم می دونی چیه!؟........ هیچی :)
سعید: تو یا زده به سرت یا خیالت از یه جایی خیلی راحته که من خبر ازش ندارم!! مرد حسابی من صبح تا شب دارم سگ دو میزنم هنوزم هشتم گرو نهمه، هنوز عقبم، حالا خداروشکر بد نیست ولی خیلی چیزا هست که هنوز نتونستم بدست بیارم. بعد اونوقت تو، با یه لا قبا، اینجا نشستی رو زمین، چای تلخ با قند میزنی با یه آرامشی که انگار پادشاه هفت اقلیمی.....
علی: می خوای آرامشمو بفروشم بهت؟ شما که تو بازاری دستت تو کاره بفرما بگو پادشاهی هفت اقلیم چند می ارزه!؟
سعید: فقط به همینت حسودیم میشه.... اگه میشد می خریدم ازت، قیمتشم هرچی تو بگی.... چجوری انقد آرومی لعنتی! ؟
علی: حاجی تو اوضاعت خیلی خرابه ها، چقد توی سرت شلوغ پلوغه!! چه خبره؟! داری میری زیر زمین ها، حواست هست؟ خونه و ماشین و شرکت و همه مال و منالت می مونن رو زمین و تو رو میبرن میندازن توی یه چاله، خاک میریزن روت، یه سنگ قبر گرون قیمتم میذارن و روش حرفای قشنگ می نویسن ها.... ببین کی گفتم!!
سعید: علی جان من گوشم ازین روضه ها پره....خلاصه که حاجی من وظیفم بود بگم، بقیه بچه ها هم نگرانتن، تو این دوره زمونه بی پولی بیچاره ت میکنه ها، شوخی نداره ها!! یذره به فکر باش خواهشا!!
علی: چشم، دم تو و همه نگرانهای عزیزم گرم، سلام به همشون برسون و از طرف من بگو منم همینطور :) روزی مام میرسه!! شما هم لابلای سگ دو زدناتون بعضی وقتا بشینید رو زمین، یه نفسی بگیرید، یه چای تازه دمی بنوشید، حرفای قشنگ بزنید....دیر میشه ها.....
پایان.

زمینزندگیچای
جاش خیلی خالیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید