Amy
Amy
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

تناقص

زندگی، باروز های روشن و تیره...

با صدای چک چک باران...

با رنگ های سرد و گرم...

با صدا های آرام و بلند...

و من هیچکدام را حس نمی کنم...!

:)

تنها خاکستری رنگ است روز های من

و تنها سکوت صدایی است که می شنوم

و بی رنگ است هر آنچه می بینم... تو خالی‌ست! گاه سیاه از بی وجودی...

و بلندترین صدای عمرم سکوت، تنها تناژی که می شناسم

از من چه انتظاری داری؟

برای من از کدامین زندگی تعریف می کنی؟

که من هر آنچه می بینم صفحه های داستانی درحال سوختن است...

داستانی که هرگز نوشته نشده و همیشه خوانده می شود...

داستانی که سوزانده شده و خاموش می کند...

سنگ های آذرینی که هرگز سرد نشده و بنای ساختمان زندگی را می سازد...

و بلور هایی که هرگز تشکیل نشده و معیار شناس است...

از کدامین زندگی برایم سخن می گویی؟

و از کدامین زندگی برایت سخن گویم؟

زیباترین چشمه ی تناقض برای من این است...

بی انتها ترین پارادوکس!

زنده ای

که هرگز زاده نشد،

و همواره می میرد...

دلنوشتهتناقضپارادوکسزندگی
با خاطراتی از جنس آینده در سر و قلبی وابسته به موسیقی ♡
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید