حرف که در گلو می ماند، چه باید کرد؟
حرف هایی که روی دلت باد کرده و آنقدر مشوش و پریشان حال گردانیده ات که هیچ نتوانی بر زبان آوری...
و یا حرف هایی که بی تاب گفتنشانی و کسی برای شنیدن نیست... شاید تو کسی را برای گفتنشان به او قابل نمیدانی!
با این حرف ها چه باید کرد؟
حرف دارد دلم... از همان حرف هایی که نمیداند چگونه بیان کند و از همان حرف هایی که کسی برای شنیدنشان قابل نیست...
گرفته است دلم، نمی دانم چرا! اما می ترسم... هرگاه این چنان تنگ است و گرفته، آشوبی را دیده که من نمی بینم...