Ashin
Ashin
خواندن ۵ دقیقه·۲ روز پیش

تخم کیهانی و بیگ‌بنگ

میگن که جهان از بیگ‌بنگ شروع شده؛ یه انفجار بزرگ که از نقطه تکینگی بوجود آمد و ماده و زمان و مکان همه از آنجا شروع شد.

این ایده هنوز اثبات نشده و در دنیای فیزیک بحث‌برانگیزه(خب رُک بگم که هیچ نظریه علمی اثبات نمیشه بلکه تایید میشه که یعنی که بیشترین انطباق رو با مشاهدات ما داره و اثبات رو ما فقط در ریاضیات و منطق داریم براساس یسری گزاره‌های مفروض)

ایده‌ی جهانی که از یک توپ قلقلی بوجود آمده خیلی قدیمی‌تر از خود فیزیک است. خب موضوع چیه؟

این ایده قدیمی رو بهش میگن تخم کیهانی که یعنی جهان از یک تخم بوجود آمده و در اسطوره‌های ودا که از متون سانسکریت بدست ما رسیده این تخم کیهانی اسم‌ش «براهماندا» بوده به معنای تخم خالق(براهما(خالق)+آندا(تخم))

حدود هزاره دوم قبل از میلاد توی ریگ‌ودا که از قدیمی‌ترین اشعار هندوست ایده‌ی تخم کیهانی با جزئیات شرح داده شده؛ توی این اشعار این تخم کیهانی به جنین طلایی تعبیر شده که درست مثل تخم‌مرغ است و همه‌ی هستی از آن بوجود آمده بود.

توی کیهان‌شناسی ایرانی‌ها که از طریق متون زرتشتی به‌دست ما رسیده اهورمزدا اول آسمان رو خلق کرد و این آسمان مثل پوسته یه تخم‌مرغ جهان اولیه رو در برگرفته بود و بعدش آب را خلق کرد که توی قسمت پایینی تخم‌مرغ جمع می‌شد و بعدش هم زمین را خلق کرد که صاف بود و روی سطح این آب شناور بود و روی این زمین هم چهارمین و پنجمین و ششمین خلایق رو بوجود آورد که به ترتیب می‌شوند درخت و گاو و اولین انسان یعنی کیومرث؛ خلقت هفتم اهورمزدا آتش بود که به ذات همه‌ی خلایق قبلی رسوخ کرده بود

توی فرهنگ ایزدی‌ها(یزیدی‌ها) جهان از یک مروارید سفید بوجود آمده که پیش از ابدیت وجود داشته و خدا از دل این مروارید بوجود آمده و روی شاخ یک گاو بود که آن گاو هم پشت یک ماهی نشسته بود(همین روایت رو در احادیث شیعه به امامان شیعه نسبت دادن)

اینکه اول مروارید بوده و بعد خدا منو یاد مسئله مرغ و تخم‌مرغ میندازه

توی باور یارسان‌ها یا ایزدی‌ها یا اهل‌حق وقتی که خدا و مروارید از هم جدا میشوند مروارید منفجر میشود و جهان مادی به صورت یک اقیانوس کیهانی از این مروارید شکل میگیرد.

اگر مسئله مرغ و تخم‌مرغ برای شما عجیبه در دین مندایی یا صابئین جهان از یک میوه بوجود آمده که خودش توی یک میوه‌ی دیگه بوده(دانه؟!)

در اساطیر یونانی قضیه یک مقداری پیچیده‌تر است اما طبق یکی از روایات معروف فانِس یا همون اروس(بعدها میترا) از تخم خرونوس و آنانکی بوجود میاد. خرونوس در اساطیر یونان به معنای خدای زمان(زروان؟!) و آنانکی خدای نیاز و تقدیر بوده(سرنوشت؟)

البته چند روایت دیگه هم در این مورد هست. روایت خلقت هزیودس در کتاب تئوگُنی(تبارنامه خدایان) این است که جهان از یک توده بوجود آمده به نام خائوس یعنی هرج‌ومرج و قبل از خلقت هم دنیا در وضعیت هرج‌ومرج بوده که از آن گایا یا مادر زمین بوجود میاد(از آن بیرون میاد) و بقیه موجودات هم متولد از گایا هستند و البته تاریکی یعنی اربوس و نوکس و اروس هم از این توده‌ی هرج‌ومرج بیرون آمد. تایتان‌ها اولین حکمرانان دنیا فرزندان گایا و اُرانوس(آسمان) هستن و البته خدایات المپوس هم فرزندان همین تایتان‌ها هستن و خلاصه خدایی جهان رو خلق نکرده بلکه جهان هیچوقت خلق نشده و همیشه بوده و ارسطو معتقد بود که جهان شروعی ندارد و همیشه وجود داشته است و جهان ازلی‌ست(باور اکید فلاسفه یونانی که ریشه در باورهای یونانی داشت)

در روایت دیگر خلقت یعنی روایت هومروس این است که گایا و اُرانوس(زمین و آسمان) همیشه بودند و مخلوقات فرزند آسمان و زمین هستن

و اسطوره خلقت دیگر یونانی این بوده که یک اقیانوس اولیه کیهانی وجود داشته که زمین از آن ایجاد شده است. که در اصل انگار روایت خلقت مصریان بوده که اقیانوس ازلی نون وجود داشته که از آن هرم بن‌بن که عرش(تخت‌سلطنتی) رَع بوده بیرون میاد و زمین یا شو از نوه‌های او بوده است و آسمان یا تفنات هم دختر او بوده است(یا نوه‌ش)

خب علم از فلسفه بوجود آمده و فلسفه هم با اساطیر عجین بوده و برای همین جالبه که هنوز بعضی از تئوری‌های علمی ما شبیه اسطوره‌های باستانی هستند که معلوم نیست که روی چه حسابی خلق شدن و ما هنوز در مورد خود بیگ‌بنگ هم اطلاعات زیادی نداریم چه برسد به قبل از آن آما اسطوره‌های زیادی هم هستن که قبل از این تخم کیهانی نظریه پردازی کرده بودن مثلا از اسطوره‌ی علاشمونی توی مصر اُگدود شرایطی بوده که هنوز خدایان بوجود نیامده بودند و توی این شرایط یک تخم‌مرغ وجود داشته است که همه‌چیز از جمله خداوند یکتا رَع از آن شکل میگیرد(بعدها آخناتون رَع یا آتون رو خدای یکتا اعلام میکنه)

توی سال 1912 وستو اسلایفر کشف کرد که نوری که از کهکشان‌های دور به ما میرسد با گذشت زمان به سمت طیف رنگی قرمز حرکت میکند و این یعنی فوتون‌های نوری که از اجسام دور به ما میرسند توی راه انرژی‌شان کم می‌شود و به این پدیده‌ میگن انتقال به سرخ(ردشیفت) و انتقال به سرخ به ما نشان میدهد که اجسام فضایی دارن از ما دور میشوند.

ادوین هابل در 1929 کشف کرد که نور کهکشان‌هایی که دورتر هستند سریعتر به سمت رنگ قرمز میرود یعنی که کهکشان‌ها دارن از ما دور میشوند آما آنهایی که دورتر هستند سریع‌تر از ما فاصله‌ می‌گیرن و این به قانون هابل معروف است و کشف اسلایفر و هابل نشان داد که جهان ما در حال انبساط است

در سال 1931 ژرژ لومتر گفت که اگر جهان در حال انبساط است پس حتما در گذشته خیلی کوچک‌تر بوده و او گفت که اگر زمان را به صورت فرضی به حد کافی به عقب برگردانیم میتوانیم به این نتیجه برسیم که جهان یک نقطه خیلی کوچک بوده است یا اون طوری که خودش میگفت «اتم اولیه»

ایده مدرن بیگ‌بنگ از اینجا شروع شد

این وسط یه سوال بوجود میاد که اگر این اساطیر نبودن بازم چیزی به نام بیگ‌بنگ داشتیم یا اینکه نظریه کلا یه حالت دیگه به خودش میگرفت؟

منبع:کرونوس

اسطورهاسطوره شناسیفلسفه
«هیچ‌کس را تا زمانی که نَمُرده نمی‌توان خوش‌بخت نامید» ×سولون حکیم خطاب به کروزوس،شاه لودیا×
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید