امروز تولدم بود و تمام سعی ام را کردم که خوب باشم. تمام کارهای خانه را انجام دادم،سریال تماشا کردم،درس خواندم و به معنای واقعی دختر خوبی بودم.
اما چرا کسی مرا یادش نبود؟دلم میخواست من هم مهم بودم. دلم میخواست یک نفر هم تولد مرا تبریک بگوید. احساس تنهایی تمام وجودم را گرفته. در گوشه ترین نقطه تخت دراز کشیده ام وسعی میکنم تمام افکارم را بنویسم تا شاید امشب بتوانم بخوابم.
کاش من هم دوست داشتنی بودم. کاش می توانستم عشق مجانی دریافت کنم و لازم نبود برای دوس داشته شدن کاری کنم. وهزاران کاش های دیگر...
ولی راستش را بخواهی چندان اهمیتی هم ندارد. من بزرگ شده ام . من شجاعتر ،با تجربه تر وقویتر از قبلم!
برای امسال ارزو میکنم که خوش حال تر باشم. امیدوارم دوستای جدید و خوبی پیدا کنم،میخواهم مستقل و شجاعتر باشم.
شاید یک سال بعد اوضاع متفاوت تری داشته باشم...