دستم بیمهابا نام تو را تایپ میکند و یک جانم هم تهش اضافه .
خدارا هزاران مرتبه شکر که در عصر تکنولوژی زندگی میکنم.
هر چقدر هم از تو دور باشم و نداشته باشمت ، باز هم میتوانم زل بزنم به چشمان رنگیات و گذر عمرت را تماشا کنم. میتوانم خستگی بعد از ساعتها درس خواندنت را احساس کنم ، بخارهای فنجان قهوهات را بو بکشم ،کتابهایی که میخوانی را انتخاب کنم و با اسمی مستعار ، گمنام شبیه آدمی از خودگریخته با تو بحث کنم ، شما صدایت بزنم و من باب احترام تو هم جانی پشت اسم مستعارم بگذاری .
باور کن خندههایت پشت میلیونها فیلتر ، هنوز هم ناب و زیباست .
ماسک ، ناتوانتر از آن است که بتواند خندههای تو را پنهان کند و من، عاشقتر از این که حائلی باعث شود خندههایت را نبینم!
تازگیها دیدهام که خوب پلههای ترقی را دوتا دوتا بالا میروی و یکی یکی آرزوهایت را تیک میزنی و با سرعت هر چه تمامتر به سراغ بعدی میروی ، میگویی حالت خوب است،خیلی خوب ، دیگر وقت سر خاراندن هم نداری!
عزیزکم فقط میشود حواست کمی بیشتر به گودیه سیاه زیر چشمهایت باشد ؟به دل تنگ شدهی مادرت چطور؟
میشود یک کوچولو هم حواست به پوست پوست شدنِ سرِ انگشتِ شستِ دستِ چپت باشد، کسی نداند،من که میدانم وقتهایی که استرس میگیری چطور میافتی به جان آن انگشت بینوا!
قول میدهی که حواست به همهی گفتهها و نگفتههایم باشد؟
من که به قولهای مردانهات اعتماد ندارم ، اما کاش این لطف را در حق خودت بکنی و این بار پای قولت بایستی، درست شبیه انسانی متمدن!
و تعادل ، کلمهای است بس زیبا ! کاش یادش میگرفتی !
کاش یادش میگرفتیم! کاش کسی پیدا میشد و تعادل را به اهالی زمین یاد میداد.
کسی وجود ندارد ، میایی من و تو آن کس شویم؟
اینگونه من وتو را "ما" صدا میزنند ؟!
چه واژه ی زیبایی است این "ما"!
پس بیا ما شویم ، نه برای دل من ، برای نجات دادن اهالی زمین ! و گرنه من که اندک احساس و توجهای به تو ندارم! اصلا نداشتهام و نخواهم داشت!
بدرود گل سرخ زمینی من !
خوشحال میشم سری به مطالب قبلیم بزنید :)